|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mahdi20 - 08 آذر ۱۳۸۹ ۰۳:۰۸ ب.ظ
خدا، دست شما درد نکنه.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Parva - 08 آذر ۱۳۸۹ ۰۴:۲۶ ب.ظ
خدایا خیلی خوشبختم که با مانشت آشنا شدم
خدایا دوستت دارم
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Fardad-A - 08 آذر ۱۳۸۹ ۰۶:۰۱ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۸۹ ۰۴:۲۶ ب.ظ)parva نوشته شده توسط: خدایا خیلی خوشبختم که با مانشت آشنا شدم
خدایا دوستت دارم
شرمنده میکنید این بر و بکس مانشت رو بخدا!!!
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Parva - 08 آذر ۱۳۸۹ ۰۸:۳۸ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۸۹ ۰۶:۰۱ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: (08 آذر ۱۳۸۹ ۰۴:۲۶ ب.ظ)parva نوشته شده توسط: خدایا خیلی خوشبختم که با مانشت آشنا شدم
خدایا دوستت دارم
شرمنده میکنید این بر و بکس مانشت رو بخدا!!!
نه والا ما که دعا گویه همتون هستیم
شرمنده گی واسه دشمنت
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Parva - 09 آذر ۱۳۸۹ ۰۹:۲۶ ق.ظ
خدایا!
خدایا تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ف.ش - ۰۹ آذر ۱۳۸۹ ۱۰:۰۹ ق.ظ
۹/۹/۱۳۸۹ ساعت ۹ هم گذشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Parva - 09 آذر ۱۳۸۹ ۱۱:۱۵ ق.ظ
آره عمر ما که در حال گذره
ولی: زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - saba_1984 - 11 آذر ۱۳۸۹ ۰۷:۴۱ ب.ظ
کاش یکی بود حال منو میفهمید.
عملا دارم دق میکنم و بیشترش هم از ترسه
از دیروز تا حالا دچار فلج فکری شدم . احتمالا گلو دردم هم واسه همین استرسه . استرس بازدارنده ای که از صبح تا حالا منو فقط جلوی مانیتور میخکوب کرده .
کاش تا قبل از طلوع خورشید فردا این کابوس حل بشه.
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Fardad-A - 11 آذر ۱۳۸۹ ۰۸:۲۹ ب.ظ
(۱۱ آذر ۱۳۸۹ ۰۷:۴۱ ب.ظ)saba_1984 نوشته شده توسط: کاش یکی بود حال منو میفهمید.
عملا دارم دق میکنم و بیشترش هم از ترسه
از دیروز تا حالا دچار فلج فکری شدم . احتمالا گلو دردم هم واسه همین استرسه . استرس بازدارنده ای که از صبح تا حالا منو فقط جلوی مانیتور میخکوب کرده .
کاش تا قبل از طلوع خورشید فردا این کابوس حل بشه.
چه میشه کرد باید مشکلات رو حل کنم دیگه
اول بستگی داره تو مانیتور چی می بینید؟
دوم بستگی داره مانیتور چه جور مانیتوریه؟
سوم اینکه چیزی که تو مانیتور می بینید شما رو یاد چی میندازه که فکرتون رو فلج کرده؟
اما حالا نسخه شما:
از بابت اولی اگه فیلم ترسناکه خیلی آروم صفحه رو ببندید و کامپیوتر رو خاموش کنید. اگه سوالات کنکوره ،غصه نخورید هنوز وقت هست. کافیست یه کم به آرزوهاتون فکر کنید.
از بابت دومی اگه مانیتور کامپیوتر نیست مثلا" مانیتور آیفون تصویریه خب چند حالت داره:
خدای نکرده چک برگشتی که ندارید و الآن طلبکار با حکم جلب و.. اینجا که بانک نیست!!!
اگه خدای ناکرده مانیتور ICUیا CCUرا ملاحظه میکنید و خدای ناکرده خط صاف می بینید دیگه کاری از دست کسی ساخته نیست خدا رحمتش کنه.
مانیتورهای دیگری هم هستند مثل مانیتور گوشی موبایل وغیره ..
چون گفتهاید دچار کابوس شدهاید احتمالا" شما در خواب هم میایید تو تالار مانشت. با کمال تاسف دچار بلای خانمانسوز اعتیاد به مانشت شده اید.راههای ترک اعتیاد رو اینجا نمیتونم بگم چون بدآموزی داره...
اگه هنوز مشکلتون حل نشده باید به ۱۱۰یا ۱۲۵ زنگ بزنید،اگه اونها نتونند حل کنند دیگه ۱۱۵ حتما" حلش میکنه.
موفق باشید.
از شوخیهام که ناراحت نشدید؟؟؟ یه کم بیشتر توضیح بدین شاید یکی حلش کرد.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - sepid - 12 آذر ۱۳۸۹ ۱۲:۱۲ ق.ظ
صبا جان خوبه پروا همون بالا اشاره کرده زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست.
باور کن که همه چی در حال گذره و آخرش تو میمونی و حسرت لحظاتی که با اعصاب خردی گذروندی.
به قول خاله قیزی:ریلکس ریلکس ریلکس تر.
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - fantasia - 12 آذر ۱۳۸۹ ۱۲:۵۲ ق.ظ
دنیا سرزمین رنج است. هیچ کس را از رنج گریزی نیست ولی چرا بعضیها در اوج رنجها خوشند؟ آیا واقعا می توان رنج را هم دوست داشت؟ یا باید همواره از آن گریخت؟ آیا آنکه رنج میکشد بدبخت است؟ و آنکه ازآن میگریزد خوشبخت؟
اینها سوالاتی بود که بمبارانم کرده بود. با خود پیمان بستم تا در گلشن سرسبز پاسخها قدم ننهادهام از پای ننشینم. پاسخ همه را یافتم و عاشق رنج شدم. بدبخت آن نیست که در زندگی رنج دارد بلکه آن است که فلسفه ای برای رنج خود ندارد.
فلسه رنج قدرت است. مکتب من قدرت است. علت خوشبختی قدرت است. ضعیف همیشه مریض و غمگین و ترسو است. عاشق رنجم، از ضعیف بی همت بیزارم چرا که خدا هم دوستش ندارد. ضعیف جنازه ای است که عزراییل یادش رفته است همه جانش را بگیرد. شیفته کسی هستم که با مفهوم "نمیتوانم" بیگانه است.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - javadjj - 13 آذر ۱۳۸۹ ۰۴:۰۳ ق.ظ
یعنی میشه؟؟!!!!!
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ۵۴m4n3h - 13 آذر ۱۳۸۹ ۱۲:۳۳ ب.ظ
(۱۲ آذر ۱۳۸۹ ۱۲:۵۲ ق.ظ)fantasia نوشته شده توسط: دنیا سرزمین رنج است. هیچ کس را از رنج گریزی نیست ولی چرا بعضیها در اوج رنجها خوشند؟ آیا واقعا می توان رنج را هم دوست داشت؟ یا باید همواره از آن گریخت؟ آیا آنکه رنج میکشد بدبخت است؟ و آنکه ازآن میگریزد خوشبخت؟
اینها سوالاتی بود که بمبارانم کرده بود. با خود پیمان بستم تا در گلشن سرسبز پاسخها قدم ننهادهام از پای ننشینم. پاسخ همه را یافتم و عاشق رنج شدم. بدبخت آن نیست که در زندگی رنج دارد بلکه آن است که فلسفه ای برای رنج خود ندارد.
فلسه رنج قدرت است. مکتب من قدرت است. علت خوشبختی قدرت است. ضعیف همیشه مریض و غمگین و ترسو است. عاشق رنجم، از ضعیف بی همت بیزارم چرا که خدا هم دوستش ندارد. ضعیف جنازه ای است که عزراییل یادش رفته است همه جانش را بگیرد. شیفته کسی هستم که با مفهوم "نمیتوانم" بیگانه است.
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم ازطوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - hanif - 13 آذر ۱۳۸۹ ۰۱:۳۹ ب.ظ
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن نهراس
مردار بود هر انکه او را نکشند
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Fardad-A - 13 آذر ۱۳۸۹ ۰۷:۰۵ ب.ظ
آقا رویای عزیز حالا کسی نیست اینجا ،،میشه یواشکی بگی چه ربطی داشت؟؟؟
|