|
Menrva (بالهای بی پایان)   میزان هدیه: ۵۵۵۵ تومان تاریخ ثبت نام: ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ تاریخ تولد: مخفی زمان محلی: ۱۹ April 2024 , 09:47 PM وضعیت: آفلاین |
|
|
 |
امضای Menrva멈추지 말고 My Dream is to fly
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
نظرهای کاربران
|
|
|
sara9009 (27 اسفند ۱۳۹۵ در ۱۱:۲۴ ب.ظ) |
|
عیدت مبارک اولین نفر خودم بودم  عیدی عیدی عیدی من یادت نره (شکلک گردن کج با چشمای گرد منتظر عیدی )
|
|
|
Behnam (۱۲ اسفند ۱۳۹۵ در ۰۴:۰۵ ق.ظ) |
|
گوربانت دخترم مینی
|
|
|
|
M*Gh (07 اسفند ۱۳۹۵ در ۱۲:۲۶ ق.ظ) |
| تبریک میگم عزیزم که جزو ده کاربر برتر مانشت شدی. انشاءالله تو زندگیت هم موفق باشی. | |
|
|
Menrva (10 بهمن ۱۳۹۵ در ۱۲:۲۳ ب.ظ) |
|
زیادی خوب بودن خوب نیست زیادی که خوب باشی دیده نمیشوی میشوی مثل شیشه ای تمیز کسی شیشه ی تمیز را نمیبیند همه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را میبینند ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد وقتی کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد همه آنرا میبینند همه سعی میکنند تمیزش کنند زیادی خوب بودن خوب نیست زیادی که خوب باشی شکننده تر میشوی با هر قدرناشناسی دلت ترک بر میدارد میشکند تکه های شکسته را در دستانت میگیری نگاه میکنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت زیادی خوب بودن خوب نیست زیادی که خوب باشی به زیادی خوب بودنت عادت میکنند آنوقت کافیست کمی بد شوی همه گمان میکنند زیادی بدی ... "سیمین بهبهانی" |
|
|
|
Skyrim (05 بهمن ۱۳۹۵ در ۱۰:۴۵ ب.ظ) |
|
Menrva, ممنون حتما امتحانش میکنم سبک من فرق میکنه کلا ... Prince of Persia, Darksiders, DMC, witcher, .... البته skyrim هم که جای خاص خودش رو داره آره این عکسه رو خودمم میبینم خندم میگیره خیییلی باحاله، یاد نیست چطور پیداش کردم 
|
|
|
software94 (28 دى ۱۳۹۵ در ۰۷:۲۱ ب.ظ) |
| سلام دختر احساسی مانشت، دلم برات تنگ شده بود. | |
|
|
Innocence (25 دى ۱۳۹۵ در ۰۶:۱۱ ب.ظ) |
| مرسی بابت اعتبار عزیزم? | |
|
|
Menrva (24 دى ۱۳۹۵ در ۱۰:۰۳ ب.ظ) |
|
گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد.. و هر بهاری که می گذرد، دیگر بر نمیگردد.. و حتی شدیدترین و دیوانه کننده تربن عشقها نیز حقیقتی ناپایدارند.. |
|
|
|
Menrva (23 دى ۱۳۹۵ در ۰۱:۱۸ ب.ظ) |
|
بعضی خواستنها هستن انگاری از ریشه یه ریشه قدیمی و کهنسال محکم و قوی جز نشدنیا هستن ازون خواستنهایی که هر چقدر بخوایش از محالاته و غیرقابل عملی شدن تاابد.. اینجور خواستنا حتی دیگه روی کائناتم تاثیر مثبت نداره وقتی سرنوشتت از قبل رقم خورده.. اما من باز به خواستنم ادامه میدم و این تازه هنوز اولشه.... و هربار انگار که برام هنوزم اولشه.. |
|
|
SepidehP (22 دى ۱۳۹۵ در ۰۲:۰۷ ق.ظ) |
|
تو "انجمن دختران..." حرف سریال کره ای بود، تعجب کردم که نبودی!!
|
|
|
|
M*Gh (20 دى ۱۳۹۵ در ۰۷:۴۹ ب.ظ) |
مرسی عزیزم بابت اعتبار.لطف داری.  امیدوارم در زندگی بهترینها برات رقم زده بشه. |
|
|
|
Menrva (20 دى ۱۳۹۵ در ۰۴:۴۲ ب.ظ) |
|
دل من همچون زمستانیست که گرمی ندارد... برگ های دلم خشک و خاکستر... به سپیدیِ برف است دنیایم دگر رنگی ندارد.. #مینروا |
|
|
|
Menrva (18 دى ۱۳۹۵ در ۱۰:۳۸ ق.ظ) |
این برای تو مینروای عزیزم
|
|
|
RangiRangi (17 دى ۱۳۹۵ در ۰۷:۵۰ ب.ظ) |
|
Menrva, خیلی ممنونم دوستم. همینطور تو و خونوادت .. همیشه شاد و سلامت باشید و خدا برای همدیگه حفظتون کنه. : ) +شکلک قلب و گل. |
|
|
|
Menrva (17 دى ۱۳۹۵ در ۰۵:۴۷ ب.ظ) |
|
میگن انسان به امید زندس.. هنوزم تهش امیدی دارم.. اما اگه اون روز برسه که امیدمُ از دست بدم.. ینی دیگه زنده نیستم؟...:-( یا بعدش چیکار میکنم وقتی دیگه امیدی ندارم..... اینکه شاید.. پشت هر ناامیدی امیدی هست.. یا بعد هر ناامیدی امیدی... یا بعد هر ناامیدی مرگ.... |
|
|
|
Menrva (17 دى ۱۳۹۵ در ۰۵:۴۲ ب.ظ) |
|
گاهی یه مسیرایی توی زندگی هست... که تهش بن بسته.. هر چقدر بخوای اون دیوار رو خراب کنی.. بازهم نمیشه .. پشت اون دیوارا دیوارهای دیگس... مگه نمیگن خدا یه درو ببنده یه درِ دیگه رو باز میکنه.. پس چرا هنوزم اون در بستس... :-( ۱۷دی۹۵ |
|
|
|
RangiRangi (16 دى ۱۳۹۵ در ۱۰:۳۴ ب.ظ) |
|
Menrva, ببخشید ناراحتت کردم حالش خوبه الان. ممنونم ازت . |
|
|
|
M*Gh (16 دى ۱۳۹۵ در ۰۳:۲۷ ب.ظ) |
| مطمئن باش عزیزم که اگه خدا بخواد حتما میشه. امیدتو از دست نده. | |
|
|
Menrva (15 دى ۱۳۹۵ در ۰۲:۱۳ ق.ظ) |
| واااآااای خدایااااااااا ینی میشههههههههه ینیییی واقعا میشهههههه | |
|
|
Menrva (13 دى ۱۳۹۵ در ۰۱:۳۰ ب.ظ) |
|
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند. قایق از تور تهی و دل از آروزی مروارید، همچنان خواهم راند نه به آبیها دل خواهم بست نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند و در آن تابش تنهایی ماهی گیران می فشانند فسون از سر گیسوهاشان همچنان خواهم راند همچنان خواهم خواند «دور باید شد، دور. مرد آن شهر، اساطیر نداشت زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود دور باید شد، دور شب سرودش را خواند، نوبت پنجره هاست.» همچنان خواهم راند همچنان خواهم خواند پشت دریاها شهری ست که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند که به یک شعله، به یک خواب لطیف خاک موسیقی احساس تو را می شنود و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد پشت دریا شهری ست که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند پشت دریاها شهری ست... قایقی باید ساخت. "سهراب سپهری" |
|
|
You can't send a comment to this user because your usergroup can't send comments. |
|
Can I see some ID?
Feeling left out?
نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close