زمان کنونی: ۰۹ فروردین ۱۴۰۳, ۱۲:۴۶ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

The BesT
(بعد از فتح مانشت داره دماوند رو هم فتح می کنه)
بعد از فتح مانشت داره دماوند رو هم فتح می کنه
*****

میزان هدیه: ۵۰۰۰ تومان
تاریخ ثبت نام: ۱۲ اسفند ۱۳۹۰
تاریخ تولد: مخفی
زمان محلی: ۲۸ March 2024 , 12:46 PM
وضعیت: آفلاین

مقبولیت: ۹۵/۴+
۳۰۶
۱۸

اطلاعات انجمن The BesT
تاریخ عضویت: ۱۲ اسفند ۱۳۹۰
آخرین بازدید: ۰۴ آبان ۱۴۰۲ ۰۱:۳۸ ق.ظ
کل ارسال‌ها: ۱,۳۴۰ (۰/۳ ارسال در روز | ۰/۳۶ درصد از کل ارسال‌ها)
(یافتن تمامی موضوع‌هایافتن تمامی ارسال‌ها - )
مدت زمان آنلاین بودن: ۱ ماه, ۵ روز, ۲۱ ساعت, ۸ دقیقه, ۱۹ ثانیه
اعتبار: ۴۸ [جزییات]

اطلاعات تماسِ The BesT
وب‌ سایت:
پیام خصوصی: ارسال یک پیام خصوصی به The BesT.
شماره‌ی ICQ:
شناسه‌ی AIM:
شناسه‌ی Yahoo:
شناسه‌ی MSN:
اطلاعات اضافی درباره‌ی The BesT
جنسیت: خانم
مکان زندگی شما:
رتبه کنکور ارشد؟:
دانشگاه کارشناسی:
وضعیت: فارغ التحصیل کارشناسی ارشد
دانشگاه کارشناسی ارشد: اصفهان
دانشگاه دکتری:
گرایش: معماری کامپیوتر
لینک مصاحبه با مانشت:


نظرهای کاربران
 The BesT (10 تیر ۱۳۹۲ در ۰۲:۳۴ ق.ظ)
من در این آینه ها

که در آن نور خدا پنهان است

نفسِ گرمِ تو را می بینم

من از این ژرف ترین دره ی احساسِ بهار

بر لبِ چشمه ی ذوق تو وضو می گیرم

مشرقِ هندسه ی قلبِ تو را

باد در گوشم گفت

تا لبِ خلوتِ دستان خدا راهی نیست
 The BesT (10 تیر ۱۳۹۲ در ۰۲:۳۱ ق.ظ)
بعضی اشکا هستن بی دلیل

بی بهانه...

نصف شبی

عجیب آدم را آرام می کنند...!
 The BesT (10 تیر ۱۳۹۲ در ۰۲:۳۱ ق.ظ)
در زلال شب
شب هایم بارانی است
روزهایم می گذرد
من باران اشک می خواهم
آنقدر باران می خواهم تا بتوانم تمام دلتنگی هایم را در آن زلال کنم
 The BesT (07 تیر ۱۳۹۲ در ۱۰:۳۱ ب.ظ)
زندگی ، باور دریاست در اندیشه ماهی ، در تنگ
زندگی ، ترجمه روشن خاک است ، در آیینه عشق
زندگی ، فهم نفهمیدن هاست
زندگی ، پنجره ای باز ، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست
آسمان ، نور ، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد ،
قدر این خاطره را ، دریابیم .....
 The BesT (06 تیر ۱۳۹۲ در ۰۶:۴۶ ب.ظ)
اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن . . .
 The BesT (05 تیر ۱۳۹۲ در ۰۹:۱۲ ب.ظ)
عشق مرگ نیست زندگی است ، سخت نیست عین سادگی است
عشق عاشقانه های باد و گندم است ، اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است...
 The BesT (05 تیر ۱۳۹۲ در ۰۹:۰۹ ب.ظ)
یادمان باشد وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم دربرابرش مسئولیم،
در برابر اشک هایش،
شکستن غرورش،
لحظه های شکستنش در تنهایی
و لحظه های بیقراریش .......

و اگر یادمان برود!

جایی دیگرسرنوشت یادمان خواهد آورد،و این بار ما خود فراموش خواهیم شد...........
 The BesT (05 تیر ۱۳۹۲ در ۰۹:۰۶ ب.ظ)
شاید روزی فرا برسد که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای

که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است

و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است

و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.

در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه

زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید.

بگذارید آن را بستر زندگی بنامم .

بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند
 انرژی مثبت (۰۵ تیر ۱۳۹۲ در ۰۴:۳۵ ب.ظ)
مثل همیشه مطالب پروفایلتون نغز و زیبا و تاثیر گذار بودند. بسی لذت بردم Smile خصوصا متن مربوط به حسادت... ممنون از این که ما رو هم در خوندن و شنیدن این مطالب سهیم می کنید... Smile

"ای جوان
رویاهایت را فرو مگذار
که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
بی امید زندگی را آهنگی نباشد

از رویاهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب
نه تنها نقطه ی سر آغاز خویش
بلکه حتی سر منزل مقصود را گم کنی

زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفر است
وتو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظه ها جاریست"
--------

دلم که تنگ می شود، هوس میکنم بیایم دم خانه ات و داد بزنم : کجایی خــــــــــــــــدا!!!
 The BesT (04 تیر ۱۳۹۲ در ۱۱:۴۷ ب.ظ)
مثل یک اتفاق خوب...

بیا...

بیفت در زندگی ام...!
 The BesT (04 تیر ۱۳۹۲ در ۱۲:۱۵ ب.ظ)
یک دقیقه مرا تحمل کن!
میدانم میدانی اینجا مجازی ست اما نه من تو را میشناسم نه تو مرا! نه تو آن اندازه زیبایی که به نظر می رسد و نه من آنقدر زشتم که تو تصور میکنی!
نه تو آنقدر خوبی که من دوست دارم و نه من آنقدر بدم که تو میگریزی... اینجا فقط اینجاست!
تنها جایی که پول اهرم هیچ چیز نیست!
تنها جایی که قدرت در دست یک نفر نیست!
اینجا زندگی جریان دارد، شاید مجازی اما تعلق پذیر است ...
پس نیازی به این همه نقش آفرینی نیست!
خودت باش همان که هستی اما دنیای واقعی به تو مجال بودنش را نمیدهد
همان که دوست داشتنی ست همان که مجازی نیست ...
اینجا دنیای مجازی است اما تو مجازی نباش!
 The BesT (04 تیر ۱۳۹۲ در ۱۲:۳۰ ق.ظ)
بهترین باش........
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی، بوته ای در دامنه ای باش ،
ولی بهترین بوته‌ای باش که در کناره راه می‌روید.
اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی، علف کوچکی باش و چشم‌انداز کنار شاه راهی
را شادمانه‌تر کن.......
اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش،
ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه!
همه ما را که ناخدا نمی‌کنند، ملوان هم می‌توان بود.
در این دنیا برای همه ما کاری هست کارهای بزرگ،
کارهای کمی کوچکتر و آنچه که وظیفه ماست،
چندان دور از دسترس نیست.
اگرنمی‌توانی شاه راه باشی،کوره راه باش،
اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند.
هر آنچه که هستی، بهترینش باش..........
**********
وقتی نیستی.......
وقتی نیستی نه هست‌های ما چونان که بایدند،نه بایدها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می‌خوانم
عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می‌کنم
برای روز مبادا........
اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد،روزی شبیه دیروز،روزی شبیه فردا،
روزی درست مثل همین روزهای ماست.
اما کسی چه می‌داند،شاید امروز نیز روز مبادا باشد.
وقتی نیستی،نه هست‌های ما چونان که بایدند،نه بایدها
هر روز بی تاب، روز مباداست.
 The BesT (04 تیر ۱۳۹۲ در ۱۲:۲۶ ق.ظ)
گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
 The BesT (04 تیر ۱۳۹۲ در ۱۲:۲۳ ق.ظ)
روانشناسی چیزی بنام "حسادت"

همه چیز از خواستن شروع می شود
خواستن، غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است
همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را میخواهد،
اینجاست که خواستن، قدرتش را به رخ می کشد ...
مشکل انسان ها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست
مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست ...
اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شود
به محض اینکه شما چیزی را دیدید که داشتنش را میخواهید
خوشبحتی تبدیل به احساسی می شود که تا آن را بدست نیاورید از آن محرومید
و اینجاست که حسادت رخ میدهد
حسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوشش میکند
و شما را ملزم به تصاحب میکند
حسادت یعنی تشخیص چیزی که دیگران دارند و شما ندارید
اما میخواهید داشته باشید
در حسادت، مشکل شما نداشته های دیگران نیست،
بلکه داشته هایی است که آنها دارند و شما ندارید
به عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادت نمیکنید،
زیرا دیگران هم سیاره ندارند
خیلی مهم است که بدانید میزان حسادت به میزان ارزشی است، که شما برای دیگران قائلید
تا مادامی که در درون شما به همان اندازه که حواستان به دیگران هست
به خودتان نیست، حسادت رخ می دهد

زیرا حواس ِ چندگانه ی بشر ذاتا عاشق جستجو است.
و نسل ما را از کودکی طوری بار آورده اند
که بیشتر در دیگران جستجو کنیم تا خودمان
اینگونه است که به چشم خود با بهترین هایمان نمی آییم
اما مراقبیم دیگران با چه چیزهایی به چشممان می آیند
تا مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگران است
هیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شود
زیرا همیشه در هر سطحی که باشیم یا هر چقدر از دیگران به دست آورده باشیم
باز هم چیزی هست که نداشته باشیم
و دوباره درگیر تصاحب میشویم و تا بدست نیاوریمش آرام نیستیم ...
و این چرخه ی باطل ادامه دارد
سخت است باور اینکه یک انسان میتواند خودش را با نداشته هایش بپذیرد
انسان تا وقتی خود را کشف نکرده، از خود لذت نمی برد و
تا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعت کند
تا وقتی هم که نتواند به خودش قناعت کند، جواب سوال هایش را در دیگران میجوید
آنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند ...
که هیچ گاه پیدا نمی شود
نیت ها، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند
شما درس نمی خوانید که به دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید
شما درس میخوانید که دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید
شما زیباترین لباستان را در مهمانی به خاطر این تن نمیکنید که خودتان از خودتان لذت ببرید
شما زیباترین لباستان را میپوشید که دیگران از آن لذت ببرند
و این لذت را با تعریف هایشان به شما انتقال دهند
شما ۳ سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی را بخرید
که در رویایتان همیشه پشتش نشسته اید
شما کار میکنید تا ماشینی را بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العاده است
شما آنقدر در دیگران حل شده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر، نگرش،
زندگی و ارزش های آنهاست
ارزش هایی که چون همیشه به واسطه ی حضور دیگری ارزش میگیرد
پس رقابت ایجاد می کند
رقابت بین تمام افرادی که "خود" را جا گذاشته اند
و با هم بر سر اول بودن رقابت میکنند
طبیعی است که شما حتی اگر اول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد
زیرا همیشه در هر چیزی، بالای داشته های شما وجود دارد
..
باید باور کرد احساس زیبایی در زندگی به درون شماست.
به صرف اینکه وارد دنیای بیرونتان می شوید
اگر "خود" را همراه نداشته باشید به "جلب توجه" پناه میبرید.
و هر چقدر هنرمندانه توجه ها را جلب کنید
در لحظات تنهایی چیزی برای لذت بردن ندارید
زیرا توجه نیز مفهومیست که با حضور دیگران تعریف می شود.
و دیگران هم برای مدت زیادی شما را اول نگه نمیدارند ...
زیرا طاقت دوم بودن را ندارند
و اینگونه است که دیگران میتوانند برای احساس ِ خوشبختی شما تصمیم بگیرند
زیرا این احساس را روی اطرافیانتان سرمایه گذاری کرده اید ...
یـــــــاد بگیرید که شما در یک چیز اول هستید.
حتی اگر نخواهید هیچ کسی نمی تواند جز شما در آن اول باشد
آن هم خود بودن است.
شما اگر خودتان باشید جذابید
زیرا جذابیت مختص هر چیز کمیاب است.
و از هر انسان، تنها یکی به وجود آمده
مشکل از جایی شروع می شود که شما آنقدر خود را فراموش کرده اید
که دیگر نمی توانید خصوصیات واقعی خودتان را زندگی کنید
برای همین است که به همین شیوه ادامه میدهید.
هیچ کسی نمی تواند شما را به خود بیاورد
چون خیلی ها شبیه شما خودشان را چال کرده اند و طبق هنجار های اجتماع بار آمده اند
باور کنید همین الان این نوشته را با لذت می خوانید
اما بعد از ظهر وقتی میخواهید به خیابان بروید طوری لباس می پوشید، طوری حرف میزنید، طوری رفتار میکنید که دیگران بپسندند
آنقدر خودتان نبوده اید که به طور ناخود آگاه از پس خود نبودن بر می آیید ...
بیایید باور کنید کافیست یک بار باب میل دلتان بچرخید
تا شب وقت خوابیدن پر از احساس خوب باشید
به درک که دیگران میگویند "این جو گیر رو نگاه کن"
وقتی دلتان میخواهد زیر باران برقصید خوب برقصید ...
وقتی دلتان میخواهد رانندگی پشت یک فولکس واگن را تجربه کنید،
این کار را انجام دهید
وقتی دوست دارید دستمال گردن بگذارید خوب بگذارید ...
مهم احساس شماست.
اگر دیگران هم عکس العملی نشان دادند به پای این بگذارید
که شهامت انجام خواسته های درونی خود را ندارند
و میخواهند از کسی که این کار را میکند ایراد بگیرند
این را بدانید که :
خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها حاصل نمی شود
خوشبختی مستقل تر از این حرفاست که وابسته به بود و نبود ِ چیزی شود
و هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشته باشید
اگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزنید راضی باشید
خوشبختی در شما استمرار پیدا میکند ... و هر لحظه برای شما زیباست
حتی دردهایتان را دوست دارید
زیرا دردهایتان بیشتر از هر چیزی به درونتان تعلق دارند ...
دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالت میدهند
زیباتر از این نخواهد بود
که خوشبختی را با واقعیت ها تجربه کنید نه با رویاهای نافرجام
 The BesT (02 تیر ۱۳۹۲ در ۰۳:۰۰ ب.ظ)
دلم که میگیرد
بغض میکنم
می آیم پشت صفحه مانیتورم
کامنت میگذارم و صورتک میگذارم
صورتکی که میخندد Big Grin
و پشتش قایم میشوم
فکرمیکنند که میخندم
و میخندند
اشکهایم که می آیند و من مدام با صورتک مجازی میخندم... Big Grin Big Grin Big Grin
 The BesT (02 تیر ۱۳۹۲ در ۰۲:۴۰ ب.ظ)
بگو تا کی زنده بودن محض آب ونون گندم
بگو تا کی تنها یک حادثه اونم حرف مردم
بگو تا کی شاخه شاخه پر زدن با بال بسته
تو قفس موندن یک سار ک اونم دلش شکسته
بگو تا کی
بگو تا کی
 انرژی مثبت (۳۱ خرداد ۱۳۹۲ در ۱۱:۵۶ ب.ظ)
آدمهای ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاهاست
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
آدم های ساده را دوست دارم
بوی ناب “آدم” میدهند
 The BesT (30 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۰:۳۳ ق.ظ)
از شل سیلوراستاین

گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند. برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم. به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!
برخی ما را سر کار می گذارند،‌ برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد.. برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم. برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند...گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم. گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی ،تو قدرت تملک او را نداری.گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند
وگاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده.او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی ، راه بیفتی ، حرکت کنی. او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید: "شاید روزی به هم برسیم ...."، می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است. این آغاز، این زایش،‌ برایت سخت دردناک است. بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، ‌کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست.و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی.
 انرژی مثبت (۲۹ خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۰۳ ق.ظ)
در سحرگاه، سر از بالش خوابت بردار!
کاروان هاى فرمانده ى خواب از چشمت بیرون کن!
باز کن پنجره را!
تو اگر باز کنى پنجره را، من نشان خواهم داد،
به تو زیبایى را.
من تو را با خود تا خانه ى خود خواهم برد
که در آن شوکت پیراستگى
چه صفایى دارد. آرى از سادگیش،
چون تراویدن مهتاب به شب، مهر از آن مى بارد.
باز کن پنجره را، من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات،
آب این رود به سرچشمه نمى گردد باز؛
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز.
باز کن پنجره را!
-صبح دمید!
"حمید مصدق"
 The BesT (16 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۱:۵۱ ب.ظ)
اینهمه لاف زن و مدعی اهل ظهور / پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم؟

سالها منتظر سیصد و اندی مرد است / آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم!

اگر آمد، خبر رفتن ما را بدهید / به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!

You can't send a comment to this user because your usergroup can't send comments.

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close