تالار گفتمان مانشت

نسخه‌ی کامل: لغات مهم برای کنکور
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
سلام دوستان توی این قسمت لغات مهم شامل لغات مهم کنکورهای سال قبل، لغاتی که توی آزمونهای آزمایشی اومده و هر لغتی که فکر میکنید مهمه رو اینجا بگذارید.

مهم مهم‌: واسه اینکه یه وقت اشتباهی پیش نیاد قبل از زدن معنی ،معنی لغت رو توی سایت
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
چک کنید.

اگه مثال ،روش یا هر چیزی هم بلدید که بشه کلمه رو راحتتر یاد گرفت بگذارید!
ExclamationExclamationExclamation
aggressive
پرخاشگر
elicit
استخراج کردن
Dissolve To dissolve an organization or legal relationship means to officially end it; a formal use.
--------------------------------------------------------------------------------
Dissolve If a solid substance dissolves or is dissolved, it mixes with a liquid solution until it disappears

دقت کنید که dissolve هم مثل solve معنی حل شدن میده و dis باعث منفی شدن این فعل نمیشه !!
chief (اسم)‌: مدیر‌، ناظم
chief (صفت)‌: مهمترین، اصلی، داشتن بالاترین مرتبه
chiefly (قید): اصولی و به طور اصلی


قیدش مهمتره
suspicion Sadاسم )مشکوک بودن‌، دو دل بودن اینکه یه چیزی غلطه یا درست
suspicious‌ Sadقید )
توی یه مقاله در مورد امنیت:

....
i was scared to lose my account and typed my information in it
, but i was suspicious , and i hesitated before clicking the send button......

hesitated‌: کند شدن حرکت‌، یه لحظه ایستادن
propel‌: راندن
move , drive, or push sb/sth forward or in a particular direction
افاق خانم
اگه خوب دقت کنین " dissolve " توی جمله یه جورایی معنی ناپدید شدن میده‌، منظورم اینه که یه جورایی بار منفی داره !
dissolve معنی ناپدید شدن نمیده معنی حل شدن میده میگه وقتی ماده جامد توی مایع حل بشه ناپدید میشه!
dissolve mean bring to an end to sth
معنی فارسی جمله ای که samanium گفتند میشه منحل کردن یا فسخ کردن
که تقریبا همون حل کردن معنی می ده
من هم معنی دقیق ناپدید شدن رو برای این کلمه پیدا نکردم
گفتم معنی منفی رو القا میکنه،
تموم شدن ...
بحث سر پیشوند dis بود که کمی بار منفی میده
tremendous =
mean that‌: very great; extremely good
خیلی بزرگ، شدید
ex: At the mouth of river, the flow of water lessons tremendously
جریان آب در دهانه رودخانه به شدت کاهش می یابد.

که به جای tremendously میشه از قید dramatically هم استفاده کرد .
firm = business or company
همکاری نمیکنین
حالا من به کار خودم ادامه میدم ولی شما هم بلغتین دیگه!!!!!!!!!!
pose (.vi &.vt.n): مطرح‌ کردن‌، گذاردن‌، قراردادن‌، اقامه‌کردن‌، ژست‌ گرفتن‌، وضع‌

dispose (disposal=) مرتب‌ کردن‌، مستعد کردن‌، ترتیب‌ کارها رامعین‌ کردن‌
impose تحمیل‌ کردن‌، اعمال‌ نفوذ کردن‌، گرانبار کردن‌، مالیات‌بستن‌بر
unposed adj. natural, real, notposed
compose سرودن‌، ساختن‌، درست‌ کردن‌، تصنیف‌ کردن‌
predispose مستعد کردن‌، زمینه‌ را مهیا ساختن‌
propose پیشنهاد کردن‌، پیشنهاد ازدواج‌ کردن‌
expose بی‌پناه‌ گذاشتن‌، بی‌ حفاظ گذاردن‌، درمعرض‌ گذاشتن‌،نمایش‌ دادن‌، افشاء‌کردن‌
صفحه‌ها: 1 2 3
لینک مرجع