اگه مایلید خودتون را معرفی کنید(نام و نام خانوادگی) و بگید متولد چه سالی هستید و اهل کدام شهرید؟ رتبه و رشته و گرایشتون را هم بفرمایید.
سلام، به نام خدا هستم،خوشحال هستم که هستم، از بچگی بزرگ شدم، تو بیمارستان به دنیا اومدم، صادره از شهرمونم، از همون بچگی بزرگ شدم، چند سال سن دارم، بابام مرد بود، تو دوران کودکیم بچه بودم، با رفیقام دوست شده بودم، دانش آموز بودم دانشجو شدم، به دوست داشتن علاقه دارم ،فقط وقتایی که اشک میریزم گریه میکنم، وقتی غذا میخورم سیر میشم، حتی تو خوابم نفس میکشم.
۱- در چه رشته ای کارشناسی گرفتید؟ تمام شده یا در حال تحصیل هستید؟آیا کارشناسی پیوسته خوندید یا کاردانی و بعد کارشناسی؟
در رشته ی فناوری اطلاعات به صورت پیوسته و در مقطع کارشناسی در حال تحصیل هستم.
۲- با اجازه تون برگردیم به دوران نوجوانی و حتی کودکی ،چی شد که اومدین کارشناسی این رشته؟ چطوری وارد دوره کارشناسی شدین؟ یعنی با علاقه و شناخت این رشته را انتخاب کردین یا انتخابتون اول دانشگاه بود بعد رشته؟
ما تو شهر خودمون جزو اولین کسانی بودیم که کامپیوتر داشتیم، آن زمان ویندوز ۹۵ بسیار رایج بود... بنده نیز تا اول دبیرستان جز بازی با کامپیوتر و فیلم و عکس تماشا کردن چیز دیگری از کامپیوتر نمی دانستم، تا اینکه همشیره ی بنده در رشته ی علوم کامپیوتر و در دانشگاه پیام نور مشغول به تحصیل شدند و در ترم اول درس برنامه سازی مقدماتی و الگوریتم و فلوچارت را برداشته بودند که به زبان پاسکال باید برنامه سازی میکردند، همشیره ی بنده نیز آمد پیش بنده، تو این دوره من کاری جز تعویض ویندوز آن هم هفتهای چند بار و ابزارهای مقدماتی داس از جمله fdisk و format چیز دیگری از کامپیوتر نمیدانستم ولی باز به لطف خدا توانستم برنامه ی Hello World را با Turbo Pascal نوشته و کامپایل کنم و بیشتر از همیشره ام من ذوقزده شده و از جای خودم پریدم هوا...
گذشت و گذشت تا اینکه در سوم دبیرستان با VB آشنا شدم و برنامههایی را در حد برنامههایی که معلم درس رایانه میساخت را می ساختم باز هم گذشت و کنکور را الکی الکی و بدون هیچ گونه اطلاع از آینده دادیم و جوابها اومد و من ۱۰۰ تا انتخابم رو فقط نرمافزار و فناوری اطلاعات و علوم کامپیوتر زدم که در انتخاب ۹۹ خداوند لطف کرد یکی از جاهای خالی رشته ی فناوری اطلاعات پیام نور قزوین واحد الوند را به اسم ما رقم زد.
۳- کدام دانشگاه کاردانی و کارشناسی را تحصیل کردین؟
بالا توضیح دادم ، پیام نور قزوین واحد الوند
۴- در کارشناسی چطور دانشجویی بودید؟ از اونا که همیشه نمره خوبه کلاسند؟یا معمولی بودید؟ یا درسها را بر اساس علاقه میخوندید نه بخاط معدل یعنی از یک درس خوشتون میومد خوب میخوندین و بیست میگرفتین و یکی را دوست نداشتید فقط پاسش میکردید .
با اینکه در پیام نور نمره ی خوب و اینها معنای خاصی ندارد باید بگویم که بنده ترم اول را به زور رفتم دانشگاه، و یادمه در اولین جلسهای که برنامه سازی مقدماتی داشتیم همان زبان پاسکال بود که استادمان مساله ای طرح کردند و همه تقریباً هنگ کرده بودن که این چیست و بنده با شهامت بلند شدم و رفتم پای تابلو و برنامه را نوشتم و بچهها بنده را تشویق کردند... بعد از اینکه فهمیدم کلاسها اختیاری است دیگر بی خیال کلاس رفتن شدم و تقریباً تا الان که ترم هشت هستم به جز دروس عملی دروس دیگر را به صورت خودخوان پاس کرده ام. درس هارو صرفاً برای پاس کردن بر میداشتم، اصلاً به ترم ها نگاه نمیکردم و درس ترم ۹ را ترم ۲ برمیداشتم و به قول معروف تراکتوری کار میکردیم . شکر خدا بنده با ۳ ترم مشروطی و معدل ۱۴ و هشت صدم دارم ترم هشت درسم رو تموم میکنم. که به نظرم همین برای یک دانشجوی پیام نوری کافیست.
۵- از کی به کنکور ارشد فکر کردید؟اصلا" ادامه تحصیل از ابتدای ورود به دانشگاه ، تو برنامه تحصیلی تون بود یا نه؟
تقریباً میشود گفت تا ترم ۴ درک درستی از زندگی نداشتم، الان هم ندارم... از بدو ورود به دانشگاه در سر داشتم که یه سیستم عامل بسازم که با ویندوز رقابت کنه و بزرگتر ها هر چی میگفتن تو سرم فرو نمی رفت، در ۳۱ فروردین ماه ۱۳۸۹ تونستم از یکی از استاد های دانشگاهمون ایمیل یکی از دانشجویان ارشد دانشگاه خواجه نصیر رو گیر بیارم که جا داره که از ایشون هم تشکر کنم. ایشون آقای مهران طریحی بودند که دانشجوی فناوری اطلاعات در دانشگاه خواجه نصیر بودند خلاصه بلند شدم رفتم اونجا ایشون گفتن که اول یه هدف بزرگ انتخاب کن بعد انگلیسیت رو قوی کن و بعد سی و اسمبلی و... رو که بی خیال. تا یک سال هدفم همین بود ، ساخت سیستم عامل، ولی برنامه ی ارشد رو تقریباً از ترم سوم داشتم، و از اون موقع دنبال منابع بودم، تو سایت برنامه نویس یه پی دی اف پیدا کردم که منابع ارشد نرمافزار رو بررسی کرده بود اونو گرفتم و بعد از بررسی در تاریخ ۲۸ اسفند ۸۹ رفتم انقلاب و کتابامو گرفتم اون موقع ۲۰۰ تومنی پول کتاب دادم و اومدم خونه. تابستون ۹۰ فکر کار زد تو سرم و بلند شدم رفتم شرکت امن پرداز تو تهران، نزدیکای ونک، اونا گفتن که چی بلدی گفتم هیچ چی ، بعد گفتن باشه پس فعلاً به عنوان کار آموز بیا اینجا بعد اگه دیدیم کارت خوبه استخدامت می کنیم، تو شرکت امن پرداز آنتی ویروس میساختن و من قرار بود که درایور بنویسم ، هفته ی ۲-۳ روز میرفتم تهران و اونجا کار انجام میدادم تو هفته ی اول درایور Access IS Denied نوشتم که از End Process کردن یک پردازه توست task Manager جلو گیری میکرد و تو دو هفته ی بعد هم روی KeyLogger کار میکردم و بعد از اون هم کلاً شرو به خوندن کتاب Rootkit Arsenal کردم. خلاصه تو همین حین بود که دیدم بابا جای من اینجا نیست، افرادی که اونجا بود ۲ نفر ارشد نرمافزار شریف بودن یک نفر ارشد نرم تهران بود یک نفر استاد دانشگاه بود یک نفر داشت میرفت کانادا البته یه پیام نوری هم بود که الان تو وزارت دفاع داره کد میزنه، اونا رو که دیدم گفتم بهتره اول درس بخونی بعد بیوفتی تو کار... این شد که تصمیم گرفتم درس بخونم... البته کتاب هامو گرفته بودم ولی بازشون نکردم تا ۳۰ بهمن ۹۰ که یه جا مشغول به کار بودم و از ۱ اسفند ۹۰ شرو کردم به درس خوندن واسه ارشد.
۶- آیا وقتی تصمیم گرفتید ارشد شرکت کنید همین رشته میخواستید امتحان بدید یا گرایش دیگری ولی بعدا" وقتی به برنامه ریزی رسیدین نظرتون این رشته و گرایش شد؟
نه کلاً فهمیده بودم که من دنبال نرمافزار هستم نه آی تی و علوم.
۸- میشه درصدها تون را در هر درس بگید. اگه بیش از یک رشته هم کنکور دادین هر دو را بگید.
زبان ۱۱ ، ریاضی ۲۳ ، مشترک ۴۰، تخصصی نرمافزار ۵۶ . کلاً میخواستم کنکور آی تی رو هم بدم و تو هر جفتش یه رتبه ی خوب بیارم که نشد ، تو آی تی : زبان ۶ ، مشترک ۱۰ ، مدیریت سفید، تخصصی ۴۵ ، معماری ۵۵ . رتبه ۴۸۰ تقریباً فکر کنم آره همین بود.
۷- آیا سال اولی بود که کنکور می دادید؟ اگه المپیادشرکت کردید یا سال دوم یا سوم یا ... هست که برای ارشد امتحان میدید بفرمایید.
اولین بارم بود که کنکور دادم ، پارسال بچهها گفتن که شرکت کن ولی گفتم بی خیال ، امسال آزمایشی میدم سال بعد میشینم درست و حسابی میخونم و اصلی رو میدم که یکی گفت اگه اینجوری میخوای بخونی ۱۰۰ سال دیگه هم قبول نمیشی که تصمیم گرفتم همین امسال جمعش کنم .
۸- بنظرتون چقدر درس خوندن تو دانشگاهی که شما درس خوندین برای پایان ترم و برای کنکور با هم تفاوت داره یا شبیه هست به بیان دیگه بنظرتون تو دانشگاه شما بچه های موفق در تحصیل کارشناسی شانس بیشتری واسه ازمون ارشد دارن یا نه اصلا" این دو نوع درس خوندن متفاوت را می طلبه؟
کاملاً متفاوت از هم هستن، درس رو من به شخصه واسه پاس کردن میخونم ولی کنکور رو میخوندم که یاد بگیرم. البته درسته که امتحانات ما تستی تشریحی اند ولی باز با کنکور خیلی خیلی تفاوت دارن، کنکور را هرکسی نمیتواند با خواندن یک کتاب درصد های بالایی را بزند در صورتی که درسها رو با خوندن یک کتاب میشه راحت ۱۷-۱۸ گرفت. مثل درس معماری کامپیوتر که منبعش موریس مانو بود ولی کی میتونه تو کنکور اونو بالا بزنه؟
۹- از کی دقیقا" برای کنکور ارشد برنامه مطالعاتی گذاشتید ، از کی شروع کردید،آیا سر همون وقتی که در برنامه پیش بینی کرده بودین شروع کردین؟ برنامه تون چند ماهه بود؟ آیا وقفه ای هم پیش اومدمثلا" اتفاقی چیزی که مجبور شید برنامه را عوض کنید؟
برنامهام که گفتم از اول اسفند ۹۰ شروع شد، البته قبل ریاضی مهندسی رو شروع کرده بودم، از اونجایی که ما ۴ تا درس داشتیم که تو چارت درسیمون نبود مجبور بودم یه ۱۲ واحدی رو به صورت خودخوان پاس کنم، ریاضی مهندسی پیام نور رو خوندم، کامپایلر پیام نور رو خوندم، آنالیز قلی زاده رو خوندم و برای برنامه سازی یه مقدار پرات خوندم. چون اینارو نداشیتم. بعد از اینکه یه مقداری از نظر مرجعی فکر کردم اوکی شدم شروع کردم به درس و کنکور از اول اردیبهشت ولی ۱۰ تیر بود که به علت یک مشاوره ی اشتباه دوباره رفتم سراغ مراجع و شرو کردم به مرجع خوندن ، دوستم رشتش ریاضی گرایش جبر بود و تو مقطع کارشناسی ارشد توی خواجه نصیر میخوند بهم گفت که ما از تست زدن متنفر هستیم و فقط مرجع میخونیم و تمرین حل میکنیم، منم جو گرفت و دوباره مراجع رو یکی یکی شرو کردم به خوندن، هفتهای دو تا مرجع تموم میکردم
تقریباً ۲۳ مرداد بود که یکی از دوستامو که رشتش مکانیکه تو کتابخونه دیدم گفتم فلانی برای ارشد میخونی گفت آره خلاصه تو ۵ دقیقهای که با هم بودیم گفت من با روش لایتنر میخونمو... مرجع نمی خونم ، منم دیگه فقط آمار مونده بود که مرجع دکتر نیکوکار رو بخونم و مراجع تموم بشه بی خیالش شدم و از صبح روز ۲۴ مرداد درس و کنکور ریاضیات رو شرو کردم و به قولی جدی شدم و از اون پس روزی ۱۰-۱۲ ساعت خوندم، دقت شود ۲۴ مرداد به بعد روزی ۱۰-۱۲ ساعت.
۱۰- برنامه تون ثابت بود یا هر از گاهی تا نزدیکای کنکور اصلاحش کردین ؟ ااگه اصلاح کردین اصلاحات جزئی بود یا کلی؟
برنامم این بود تا آخر شهریور پایان ریاضیات ، تا آخر مهر پایان مشترک، تا آخر آبان پایان تخصصی. وسطای آبان تخصصی هم تموم شد تا پایان آبان دو هفته همه ی درس هارو از هر فصل یه چند تا تست زدم. همه چی اومد دستم. شروع کردم به خوندن دوباره ی درس و کنکور ها برنامم این بود که تا ۴۵ روز آینده دور دوم کتاب هارو بزنم که زدم و امتحانات ترمم شرو شد . ۱۲ واحد برداشته بودم از جمله هوش مصنوعی . دوم سوم چهارم بهمن هم تقریباً ۸ واحد امتحانام پشت سر هم بود که یک هفته تعطیل کردم کنکور رو و بعد از اون دوباره مرور رو شروع کردم.
۱۱- بعضی درسها تو آزمون ارشد تاثیر و نمره بیشتری دارن و توجه بیشتری بهشون میشه . شما هم همینکار را کردین؟منظورم توجه به بودجه بندی درسها برای آزمون ارشد هست.
من یه وسواسی که داشتم این بود که همه ی کتاب هارو باید میخونم ، همه ی درس هارو خوندم کم و زیادش بماند ولی اصلاً توجه نمیکردم که این ضریبش ۲ هست این ۴ هست، همه رو میخوندم.
۱۲- آیا هنگام برنام ریزی تو ذهنتون بود که مثلا" تو یه درس خاص ضعیفید و تو یه درس قوی و به درسهای مختلف بر این اساس وزن بیشتر یا کمتر بدین؟میشه در مورد درسهای مختلف بگید؟
بالاتر توضیح دادم ، نه . همه ی درسها برای هم در یک سطح بودند.
۱۳
- خب شما زمان مشخصی داشتید و پایان زمان مطالعه روز قبل از کنکور هست . پس طبیعی است که منابع مطالعاتی هم نمیتونن اضافه بشن. آیا شما هنگام برنامه ریزی میدونستید برای هر درس کدام منابع یا جزوات را باید(یا میخواهید ) بخونید یا نه؟ یعنی مظورم اینه که برنامه ریزی زمانی کردید یا برنامه ریزی براساس منابع . مثالی بزنم . مثلا" شما روی سیستم عامل هفته ای پانزده ساعت وقت گذاشته بودید و با یک منبع مثلا" کتاب پارسه شروع کردین و بخودتون گفته بودید اگر فرصت شد مثلا" کتاب پوران را هم میخونم اگر نرسیدم هم هیچ. یا اینکه برنامه ریزیتون بر اساس خوندن منابع بود یعنی مثلا" گفته بودین من باید سه تا کتاب مشخص را برای سیستم عامل حتما" بخونم و بر این اساس برنامه ریزی کردین؟
من یه برنامهریزی کلی داشتم که بالا عرض کردم، و برنامهریزی جزئی داشتم که برای تک تک روزها یه بار اول ماه یه بار اول هفته و یه بار شب قبلش... اکثراً همینجوری بود و مبالغه نمی کنم. من به جای اینکه چندین کتاب بخوانم کتابهای گاج را چندین بار می خواندم...
. به دوستان هم پیشنهاد میکنم فقط یه کتاب بخونن، از جزوه متنفرم (سلیقه ی شخصی)
۱۴- میشه منابع مطالعاتی که واسه هر درس خوندید را بگید.ایا از ویس و فیلم هم استفاده کردین.
منابع مطالعاتی اصلاً و به هیچ وجه مهم نیست، فقط خواهشا هر چی که میخونید چند بار بخونید، منظور از چند بار ۳-۴ بار خیلی خیلی خوب . ۲-۳ بار هم اونجاهیی که های لایت کردید و فکر میکنید خیلی مهمه و ممکنه سر جلسه یادتون بره. منبع مهم نیست.
۱۵- بنظرتون تو رشته و گرایش شما کدام درسها را باید از روی کتب مرجع خوند.
نظریه زبان لینز، زبانهای برنامه سازی پرات و کامپایلر ای هو رو پیشنهاد میکنم بخونید.
۱۶- ایا شما در طول تحصیل کارشناسی از کتب مرجع هم استفاده میکردین یا بقول بعضی دوستان جزوه محور بودین؟
همونطور که بالا توضیح دادم از جزوه متنفرم و فقط کتاب محور بودم هستم و خواهم بود. یعنی چی جزوه؟ نمی فهمم؟
، اگه بشه تو ارشد همکلاس هارو پیچون و فقط کتاب خوند خیلی خوب میشه.
۱۷- زبان یه درس تقریبا" جداست. آیا شما زبان را واسه کنکور خوندین یا پایه قبلی داشتید یا اصلا" سر کنکور هر چی شد جواب دادین یا کلا" جواب ندادین؟ سطح زبان شما ضعیفه ، متوسطه یا خوبع یا عالی؟
من زبان عمومی ضعیفه ، ۵۰۴ و GET رو تقریباً لغت هاشو خوندم ولی باید ۱۱۰۰ رو میخوندم . ۱۱۰۰ رو از عید شرو کردم، خیلی عالیه ، اگه بخونید زبان عمومیتون خیلی قوی میشه، زبان تخصصیم خوبه تقریباً از همون ترم ۲-۳ کتابای زبان اصلی می خوندم و حتی یه وبلاگ زدم به اسم دانلود کتاب زبان اصلی به آدرس ArcsinOS.blogfa.com. ولی سر جلسه کنکور فقط عمومی زدم ۹ تا زدم ۵ تا درست بود ، تخصصی هم اصلاً نگاه نکردم چون وقت نکردم.
۱۸- در مورد ریاضی چی؟ بنظرتون میشه بالا زد؟ایا همه درسهای ریاضی را باید داوطلبین بخونند یا میشه یکی یا دوتاش را حذف کرد؟
ریاضی رو میشه بالا زد، من واسه بالای ۵۰ رفته بودم ولی ۲۲/۵ درصد زدم اگه سؤال رخ ها رو هم دقت میکردم که نوشته رخ ها متمایزند، ۲۹ درصد میشد که نشد. حذف به هیچ وجه صورت نگیره، ما قرار نیست سوالای سخت رو حل کنیم و اگه فقط به سوالای آسون پاسخ بدیدم درصدمون عالی میشه ولی اگه درس رو حذف کنیم و حتی سوالای آسون رو هم جواب ندیم که دیگه هیچ.
۱۹- اگه میشه در مورد برنامه ریزی کلی تون توضیح بدین و همچنین اگه برای روشن شدن لازمه برنامه ریزی خاص برای یک درس بخصوص که در گرایش شما بیشتر داوطلبین باهاش مشکل دارن بپردازید..
برنامهریزی را تقریباً در سؤالات قبلی پاسخ دادم، برنامهریزی هم زیاد مهم نیست، فقط بخونید، همین.
۲۰- آیا شما تنها مطالعه میکردین یا با دوست یا دوستانی؟ در خانه یا کتابخانه.بنظرتون کدامش بهتره.
بنده چون خودم به مدت ۲-۳ سال مسئول کتابخانه ی مسجد جامع حضرت رسول اکرم (ص) تو شهرمون بودم دیگه به اونجا عادت داشتم. دی ماه و بهمن ماه بچههای ارشد ازم خواستن که شبا یه مقدار بیشتر بمونم، منم قبول کردم تقریباً تا ساعت ۱۰:۳۰ یا ۱۱ شب میخوندن، اون اواخر یادمه که تا ساعت۱-۲ شب هم تو کتابخونه بودیم، البته من خودم چون وقتی میومدم کتابخونه نمیتونستم درس بخونم (اون زمانی که مسئول بودم) شبا تنها می موندم کتابخونه و درس میخونم، صبح که اذان میزد نمازم رو میخونم و میرفتم میخوابیدم و ساعت ۲-۳ که شیفت من شرو میشد میومدم کتابخونه، البته گفتم که اسفند ۹۰ از کارم استعفا دادم و اومدم بیرون، و کم کم شرو کردم به خوندن... دوستانی که میخوان درس بخونن: برید کتابخونه. تو خونه نمیشه درس خوند... میزهای کتابخونه انرژیه خاصی دارن. چون من قبلاً مسئول کتابخونه بودم تقریباً همه رو میشناختم و دوستای خیلی زیادی داشتم از هر رشته ای هم که بگید دوست داشتم، شیمی، فیزیک، ریاضی، برق، مکانیک، مدیریت، فلسفه (رتبش شد ۸۷)، روانشناسی (رتبش شد ۳) و... خلاصه کتابخونه رو فراموش نکنید، یادمه با این دوستم که روانشناسی میخوند رقابت شدیدی داشتم، اینکه کی اول میاد کتابخونه کی آخر از همه میره، خیلی روزا میرفتم میدیدم ساعت ۷:۳۰ یه نفر تو کتابخونه نشسته، بعد به من میگفت : “ آقا این چه وضعشه، یه مقدار زود تر بیایید..” خیلی وقتها هم من اول میرفتم بعد اون میومد میدید یه نفر کتاباشو ریخته داره درس میخونه میومد بهم میگفت : مهدی راستشو بگو کی اومدی منم میگفتم ۳-۴ دقیقه است که رسیدم ۷:۳۳ دقیقه
.
۲۱- حالا بر اساس جواب سوالای قبلی ، سرعت مطالعه تون را چگونه اندازه میگرفتید؟ فیدبک شما یا معیار شما که احتمالا" کند نباشید چی بود؟ آیاحجم مطالب خوانده شده نسبت به حجم مطالب باقیمانده با توجه به زمان باقیمانده یا مقایسه با سایرین در کنکورای آزمایشی یا معیارهای دیگه؟ اگه میشه توضیح بدین.
بالاتر گفتم یه برنامه کلی داشتم و یه برنامه روزانه و سعی میکردم که طبق همون ها پیش برم، نه جلوتر و نه عقب تر.
۲۲- اگه از برنامه تون عقب می افتادید چگونه جبران میکردین؟آ با با تعداد ساعات بیشتر یا حذف بعضی منابع در یک درس (کم کردن منابع در یک درس)و یا در نهایت یه درس خاص را کنار گذاشتید بنفع بقیه؟
راستشو بخوایید من تاحالا از برنامهام عقب نیوفتادم همیشه جلو بودم... گفتم که سعی میکردم جوری تنظیم کنم که به برنامه کلی برسم و زیاد به جزئیات توجه نمی کردم، مثلاً اینکه یه پنجشنبه ی دی ماه بود فکر کنم بلند شدم رفتم اسباب کشیِ خونه خواهرم و شب ساعت ۸ اینا برگشتم کتابخونه، پسر واسه همه ی بچهها سؤال شده بود که من کجا رفتم، یادش بخیر همه بهم میگفتن : “ مهدی وقتی تو نیستی ما هم حس و حال درس نداریم ،“ یه ۷-۸ نفری بهم گفتن، مبالغه نمیکنم، چون من گوشه ی کتابخونه بودم و رو به دیوار و حتی اگه درس هم نمیخونم همه فکر میکردن که دارم درس میخونم. واسه همین یه عامل انرژی شده بودم برای بقیه.
۲۳- اگه در رشته ای که امتحان دادین گرایشهای مختلفی هست ،در برنامه ریزی تون از ابتدا روی گرایش خاصی تمرکزکردین یا در ادامه و کم کم به یک گرایش متمرکز شدین.مثلا" تخصصی ها را در ماههای آخر خوندین؟ یعنی مثلا" از نیمه برنامه مطالعاتی تمرکز کردین روی گرایش معماری یا نرم افزار؟
بالاتر گفتم میخواستم یه رشته ی شناور هم شرو کنم به خودن بین علوم و آی تی مونده بودم بعد رفتم سراغ آی تی ، بعد آی تی روهم بی خیال شدم چسبیدم به نرم افزار، گفتم هوش مصنوعی رو هم میخونی یه چند درصد از تخصصی هوش رو مینی که ۱۲ درصد زدم.
۲۴- آیا سرعت شما در حین مدت برنامه ریزی کند و یا تند هم شد؟ چه زمانهایی کند شدید و چه چیزایی انگیزه مجدد برای سرعت گرفتن بهتون میداد.پیش اومد که خسته بشید یا احساس یاس و نومیدی داشته باشید.
نه والا من از دو ماه قبل فکر روز امتحانم و اینکه ساعت چند قراره از امتحان برگردم و بعد از ظهر اون روز چی کار کنم رو رو کاغذ نوشته بود، باز هم مبالغه نیست، واسه همین اصلاً نا امید نبودم، و فکر میکردم که همه چی داره با روال عادی خودش پیش میره.
۲۶- از کلاس کنکور هم استفاده کردین؟ کدام درسها؟ بنظرتون رفتن به کلاس کنکور لازم بود یابعدا" باین نتیجه نرسیدین که اگه خودتون وقت رفتن و برگشتن و نشستن سر کلاس را صرف مطالعه میکردین بهتر بود؟
من که گفتم کلاً از کلاس رفتن و جزوه و … زیاد خوشتم نمیاد (البته باز میگم نه اینکه بد هستنا ، نه به خدا) من خودم شخصاً نمی پسندم...
۲۷- آیا کنکور آزمایشی هم شرکت کردین؟ کدام موسسه؟همه را شرکت کردین یا بعضی هاش را؟ بنظرتون چقدر در تصحیح مسیر مطالعاتی یا پایبند کردنتون به روندزمانی مطالعه تاثیر داشت؟چقدر در موفقیت تون موثر بود؟
بله شرکت کردم، سنجش شرکت میکردم و تنها دلیلی هم که داشت هزینه ی کمش بود ، دو تای اول رو شرکت نکردم ولی ۵ تای بعدی رو شرکت کردم و تو آخرین آزمون جامعش که ۱۳ بهمن بود و ۴۳۳ نفر شرکت کرده بودن رتبم شد ۳/ که یه انرژیه اساسی واسه کنکور گرفتم.
۲۸- تو برنامه شما جمع بندی هم بود و اگه بوداز کی وارد این دوران شدید ؟ منظورم اینه که از زمان مشخصی یا بعد از خوندن منابع معینی. یعنی مثلا" تو برنامه تون گفته بودین از اول بهمن هر چی خوندم دیگه کافیه و بعد از این تاریخ میرم سراغ جمع بندی. یا اینکه مثلا" طبق برنامه شما وقتی کتاب سیستم عامل استالینگز و پارسه را خوندید و مسلط شدین رفتید سراغ جمعبندی.یعنی جمعبندی برای همه درسها یک موقع شروع شد یا خیر. میشه توضیح بدین.
جمعبندی من از هفته ی اول دی ماه شرو شد و تصمیم گرفتم که هفتهای ۲ سال کنکور کار کنم . یعنی هر سه روز ۲ سال کنکور کامپیوتر و ۲ سال کنکور آی تی، روز اول ریاضیات روز دوم مشترک روز سوم تخصصی که مثلاً پایگاه داده آی تی رو تو روز سوم میزدم، شکر خدا این برنامه رو به مدت ۵ هفته پیاده کردم و تونستم ۱۰ سال کنکور ۸۲ تا ۹۱ رو ببندم. من درسها رو یکی یکی جم نمیبستم و همه رو باهم یا حداقل به سه قسمت ریاضی و مشترک و تخصصی تقسیمشون میکردم.
۲۹- برگردیم به روز قبل از کنکور. بنظر شما به چقدر آمادگی مورد انتظار رسیده بودید. مثلا" یه ورزشکار قبل از یه مسابقه مهم خودش میگه من هشتاد درصد آمادگی را در خودم حس میکنم. شما چند درصد این آمادگی را حس میکردید؟ معیارتون چی بود برای این درصدآمادگی:کنکورای آزمایشی ، سوالات کنکور سال قبل یا تسلط به منابع؟
روز قبل از کنکور که قبلاً هم جای دیگری گفتم، چهارشنبه شب که ساعت ۳ شب خوابیدم و ۵:۳۰ بیدار شدم و رفتم کنکور ای تی دادم و بعد از ظهرش رفتم کتابخونه و تا ساعت ۱۰:۳۰ درسای کامپیوتر رو مرور کردم و تا ساعت ۴:۳۰ دقیقه صبح هم از استرس شدید، فقط فکر میکردم و اعصاب معصاب واسم نمونده بود ساعت ۵:۳۰ هم از استرس شدید بیدار شدم و رفتم سر جلسه کنکور.
۳۰- آیا روز قبل کنکور این حس را داشتید که در یه درس مثلا" میتونید صد درصد جواب بدین و در یه درس باید به سی درصد قانع باشید یا اصلا" همچین فکرایی نکردین؟
نه والا، من به این چیزا فکر نمیکردم...
۳۱- سر جلسه کنکور چی؟ شد نومید بشید و یه لحظه حس کنید نمیشه و به هم بریزید ؟
تو کنکور آی تی که یه شک عجیبی بهم وارد شد و اونم موقعی بود که در حوزه رو باز کردن و ما رفتیم که شماره صندلی رو پیدا کنیم، کارت ورود به جلسه رو از جیبم در آووردم دیدم که ای داد بیداد کارت کامپیوتر رو آووردم، ینی چنان شک عجیبی بهم وارد شد که قلبم شروع بخ تپیدن کرد اونم از نوع شدیدش، اینور اونور آخر یکی گفت بیا بریم... رفتیم اینترنت داشت و دوباره کارتمو گرفت... تو کنکور کامپیوتر هم خیلی ریلکس بودم، یکی اومد کنارم نشست که هی با یکی دیگه حرف میزدو میگفت دیروز ترکوندمو ، سیستم عامل خیلی خوب بود و … بعد برگشت به من گفت آقا ایشالا میرسونی دیگه... گفتم والا من چیزی بلد نیستم... گفت پس واسه چی اومدی ؟... گفتم همینجوری، شما چی ؟ بلدی؟ گفت آره من آماده ی آماده ام... گفتم خب اگه آمادهای دیگه واسه چی به من میگی؟... خلاصه دفترچه ها که اومد یه ساعت مونده بود که آزمون تموم بشه تقریباً همه رفته بودن و مثل دیروز من جزو معدود افرادی بودم که مراقب پاسخنامه رو ازم به زور گرفت...
سرجلسه یه کارخوبی که کردم یه رب زبان زدم بعد رفتم سراغ مشترک ها بعد یه ساعت مونده بود که اومد سراغ ریاضی و دنبال سوالای آسون گشتم. فکر میکنم اگه اول ریاضی میزدم نتیجه چیز دیگری میشد... اصلاً هم نا امید نشدم و گفتم که خب اگه ریاضی رو خراب کردی عوضش تخصصی هارو خوب میزنی، تخصصی رو هم باکلید حساب کردم شد ۶۵ ولی تو کارنامه ۵۶ شده.
۳۲- آیا ترتیب و زمانبندی جوابگویی به درسها را قبل کنکور تمرین کرده بودید؟ مثلا" درس خاصی را اول جواب بدین و بعد درس دیگری را . منظورم ترتیبی غیر از ترتیب موجود در دفترچه است.اگه اینطوری بوده میشه توضیح بدین.
تقریباً بالا توضیح دادم، تصمیم داشتم اول مشترک بعد ریاضی بعد زبان رو بزنم ولی سر جلسه اول زبان (یه رب) بعد مشترک و یک ساعت هم ریاضی زدم.
۳۳- وقتی یه سوال را در کنکور میخوندین انتظار داشتید قبلا" مشابهش را دیده باشید یا نه به جنگ سوال میرفتید؟
نه. فقط دنبال سوالای آسون و مفت میگشتم و میدونستم که خیلی از سوالا رو نه من و نه هیچکس دیگه ای نمیتونه جواب بده، پس با دیدن سوالا شکه نمیشدم و سعی میکردم با خونسردی کامل به سوالا فکر کنم...
۳۴- وقت هم کم آوردین یا هر چی بلد بودین را نوشتید و اگه وقت زیاد هم میشد برای شما چندان موثر نبود؟
وقت که خیلی کم آووردم مخصوصاً تو ریاضی و زبان، ولی تو تخصصی وقتم خوب بود.
۳۵- آیا جوابهاتون رااز جلسه بیرون آوردین که بعد کنکور مقایسه کنید؟ اگه اینکار را کردین چقدر درصدهاتون که با کلید اولیه سازمان سنجش محاسبه کردین باآنچه در کارنامه تون اومد تفاوت و یا مشابهت داشت؟آیا تخمین شما از رتبه تون با آنچه بعد از اعلام نتایج دیدین نزدیک بود.
آره بعد از اینکه از سر جلسه اومد بیرون مسیری رو که میشه تو ۴۵ دقیقه طی کرد توی ۲:۳۰ دقیقه طی کردم و واقعاً کم مونده بود یه تصاوف کنم، چون مغزی که نداریم ولی همونی هم که دارم هنگ کرده بود، من شب چهارشنبه یه شکلات تخته ی گرفتم که نصفشو سر جلسه آی تی بخورم نصفشم سر جلسه کامپیوتر ، بعد پنجشنه شب که اومدم خونه دیدم که خبری از اون نصف باقی مونده نیست و از این شکلات های قلابی با خودم بردم و سر جلسه حدود ۱۰-۱۲ تا شکلات خودم که اصلاً تأثیری نداشتن، واسه همین مغزم خیلی هنگ کرده بود و احساس سنگینی عجیبی رو داشتم. آره من همین که اومد خونه دفترچه رو از مانشت گرفتم و جوابای خودمو های لایت کردم و درصد گرفتم که تقریباً درصدهام همون شده فقط مشترک هام یه مقدار زیاد شده و تخصصیم خیلی کم شده.
۳۶- بنظرتون هر کدام از موارد زیر چند درصد در موفقیت شما نقش داشت؟
پایه تحصیلی ، دانشگاه کارشناسی، برنامه ریز برای کنکور، کلاس کنکور، کنکور آزمایشی،شرایط سر کنکور، شرایط مطالعه و زندگی (مثل شرایط خانه و...)،سایر عوامل
هیچ کدام ازاینها در موفقیت من نقشی نداشتند، همهاش لطف خدا بود...
۳۷- حالا که تا اینجا اومدین ، میخواین چیکاره بشید؟ هدفهاتون برای آینده را اگه دوست دارید بگید.
والا هدف را که قبلاً گفتیم باز هم میگوییم، من مادرم را دوست دارم. البته خودش متوجه نیست ولی خودم متوجه ام . یادمه آخرای شهریور بود که با دو تا از دوستام تو محوطه ی حیاط مسجد نشستیم و قرار شد که هر کسی ۵ دقیقه هدفشو از ارشد بگه، یکی از دوستام گفت من آرزو داشتم که استاد دانشگاه بشم (رشتش زبانه ) یکی گفت من تو این مدت که تو آزاد میخوندم خیلی تحقیر شدم و خیلیا حتی منو دانشجو حساب نکردن میخوام بهشون اثبات کنم که من میتون وقتی که نوبت من شد ۵ دقیقه در مورد مادر براشون حرف زدم و آخرش گفتم من میخوام برم MIT واسه اینکه مادرمو خوشحال کنم.... از کار زیاد خوشم نمیاد در حد بخور نمیر.... بیشتر دوست دارم اطلاعاتم رو در اختیار دیگران قرار بدم و اگه بشه یکی دو تا کتاب توپ بنویسم که هم کاربردی و هم موندگار باشن... ولی برای کار طراحی سایت و امنیت رو ترجیح میدم.
۳۸- چقدر توکل بخدا و عبادت در طی این مسیر و رسیدن بهدف بهتون کمک کرده است.
ما که گفتیم همهاش لطف خدا بود و بنده از خود چیزی ندارم... طی این مسیر هم همهاش کار اوست... البته چندان کار شاقّی هم نکردیما ولی کلاً ما ضعیفتر از اونی هستیم که طیّ مسیر کنیم...
۳۹- کسی یا کسانی هستند که در موفقیت شما نقش شاخصی داشته باشه و یا شما موفقیت تون را مرهون او بدونید.
اول از همه خب معلومه خانواده... مخصوصاً پدرم ...مخصوصا مادرم... مخصوصاً خواهرم... مخصوصاً برادرم.... آقای مهران طریحی که سه سال پیش بهم گفتن یه هدف بزرگ انتخاب کن، پسرخالهام که خیلی منو راهنمایی میکرد... آقای مهدی خیالی که واقعاً بهم انرژی میدادن و تشویقم میکرد (البته یکی از اعضای سایت مانشت هم هستن ایشونswensen)... یکی از مسئولین دانشگاهمون که انصافاً انرژیِ واقعاً مثبتی بهم میدادن، تا این حد که وقتی رتبه ی خودم به ایشون گفتم : اشک از چشمانشون جاری شد.... خیلیا که من متأسفانه نمیتوانم اسم همه ی اونها رو ببرم و در آخر دوستانی که تو کتابخونه باهاشون بودم مخصوصاً اون دوست روانشناسم که رتبه ی ۳ آوورد … و در آخر هم بچههای مانشت ….
۴۰- ایا درسی هست که بنظرتون باید با روش دیگری میخوندید یا بیشتر میخوندید یا از منابع دیگری میخوندید ویا حذف نمیکردین و در اینصورت میشد نتیجه بهتری گرفت.
نه...
۴۱- توصیه خاصی برای داوطلبین زیادی که این مصاحبه را میخونن دارید.
اونایی که کنکور دادن هیچ ، اونایی که تصمیم دارن کنکور بدن تکلیف خودشونو روشن کنن یا کار یا درس، و وقتی رفتن تو هر حوزه ای سعی کنن توش موفق باشن، اگه میخوایید درس بخونید ، خیلی خوب بخونید که اگه فردا نتیجه هم نگرفتید زیاد ناراضی نباشید، دیگه شما تلاش خودتون کردید... توصیه ی دیگه ای ندارم.
۴۲- بنظرتون سوالی هست که باید میپرسیدم و نپرسیدم.؟
نه...
۴۳- و آخرین سوال نظرتون در مورد مانشت ، انتظاراتتون از مانشت ؟
من تو دوران کنکور یکی دو تا پست بیشتر تو مانشت نذاشتم ، چون اصلاً وقت نمیکردم، اینترنتمو قطع کرده بودم و صبح میرفتم کتابخونه و شب میومدم خونه، هر از چند گاهی که میرفتم کافی نت نمره ای چیزی ببینم به مانشت هم سر میزدم و میدیم گروهها دارن با انرژیه زیاد میخونن و میترسیدمو سریع صفحه رو میبستم و یه انرژی اساسی واسه فردا صبح میگرفتم... مانشت همینطوریشم عالیه... مدیراش عالین....