|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 29 دى ۱۳۹۲ ۰۹:۵۰ ب.ظ
حالا یه کم دست و دلباز باشید به صورت عمومی اعلام کنید اسم و موضوع و ملت بیان مستفیذ شن (مستفیذ درسته دیگه املاش؟ )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 29 دى ۱۳۹۲ ۰۹:۵۱ ب.ظ
اونجوری آمار شیرینی از دستم خارج میشه ممکنه کم بیاد.
مستفیض از فیض میاد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 29 دى ۱۳۹۲ ۰۹:۵۲ ب.ظ
شاید دکتر تنهایی (یا آقا فرداد )هم وسیله ی ایاب و ذهاب فراهم کنند اگر تعدادمون زیاد شه!
خلاصه اینکه ما هم دوست داشتیم بیایم شیرینی بخوریم
امیدوارم دفاع خوبی داشته باشید و حسابی خوب پیش بره.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵ ق.ظ
امشب نامزدی داداشم بود
خدایا به حق صاحب این روز همه جوانها رو خوشبخت کن، داداش من رو هم خوشبخت کن و راضی از تصمیمش برای همیشه
الهـــــــــــــــــــــــی آمین
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۱:۳۹ ق.ظ
(۳۰ دى ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: امشب نامزدی داداشم بود
خدایا به حق صاحب این روز همه جوانها رو خوشبخت کن، داداش من رو هم خوشبخت کن و راضی از تصمیمش برای همیشه
الهـــــــــــــــــــــــی آمین
البته اگر بعضی خواهر شوهر ها بذارن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۹:۳۷ ق.ظ
دوره خواهر شوهر، مادر شوهر بازی تموم شده. الان عصر عصر خواهر زن و مادر زن هست
قابل توجه آقایون که بیشتر حواس شون جمع باشه من بعد
پ.ن. انشاا... که دفاع خوب و موفقی داشته باشید آقای بلک و ۲۰ بگیرید (اصلا توی ارشد کسی ۲۰ میگیره ؟!!!)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۹:۴۵ ق.ظ
(۳۰ دى ۱۳۹۲ ۰۱:۳۹ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (30 دى ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: امشب نامزدی داداشم بود
خدایا به حق صاحب این روز همه جوانها رو خوشبخت کن، داداش من رو هم خوشبخت کن و راضی از تصمیمش برای همیشه
الهـــــــــــــــــــــــی آمین
البته اگر بعضی خواهر شوهر ها بذارن
نه داداش من از اون خواهرشوهرا نیستم... از ایناشم
ولی خدا به داد خواهرتون برسه وطن فروشیاااااااااااااا
دفاع خوبی داشته باشید
موقع عقد به عروس خانم معمولا(البته آقا داماد هم دعا میکنه)میگن دعا کنه، حالا شما هم موقع دفاع دعا کنید که ما هم به دفاع برسیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Autumn.Folio - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۳:۲۳ ب.ظ
هیچ وقت دلم نمیخواد بیام اینجا و غصه و غمم رو به اشتراک بزارم
اما امروز دیگه در حد انفجار غم دارم تو دلم
امروز دلم از همه چیز گرفته، حتی از همین کیبورد که باهاش تایپ میکنم
دلم میخواد فقط چشمام و ببندم و بعد از چند لحظه سکوت و بی فکر به هیچ چیزی جز خدا و خواسته ای که دارم ازش
چشمامو که باز کردم همش درست بشه
همه چیز
همه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۳:۴۷ ب.ظ
امروز هر جایی که رفتم، بودم، دیدم، صحبت کردم ... حرف از دلتنگی و غم و غصه بود.
زندگی خیلی باارزش تر از این حرف هاست که بخواید با غم و غصه خوردن نابودش کنید...
دست بردار، از این میکده سربه سری
پای بگذار به اون راهی که فک کنی بهتری . . . که فقط، فک کنی بهتری
دست بردار برو، ول کن این غم ساغری
ای عشق با تو حرف می زنم، ای رنج مگر آجری
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - virtual girl - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۴:۳۶ ب.ظ
آنقدر برای دیدنت عجله کردم که هنوز،
"دلم"
بند کفش هایش را نبسته بود!
با همان حال، تمام دشت را دویدم تا به تو برسم؛
که مبادا پیش از من "ناز نگاهت" خریدار پیدا کند
آخر شنیدم که کسی میگفت:
شقایقها هم عاشق میشوند...
....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mohammad.ardeshiri - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۵:۴۹ ب.ظ
بچه که بودم خونه مون چسبیده بود به مدرسه هیچی دیگه هر وقت از بلند گو صدام میکردن هم تو مدرسه کتک میخوردم هم تو خونه!!!! خدارو شکر نزدیک خونمون دانشگاه نیست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 30 دى ۱۳۹۲ ۰۹:۴۸ ب.ظ
فقط خدا....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 01 بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۰۸ ق.ظ
دوستانی که از آقای بلاک شیرینی خواسته بودن چرا امروز سر جلسه دفاع حاضر نشدند؟
شیرینی ها رو دستشون مونده، اخه این هم شد قول!؟
حیف اون همه اب میوه نبود که بی نوشنده باشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۱۱ ق.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۰۸ ق.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: دوستانی که از آقای بلاک شیرینی خواسته بودن چرا امروز سر جلسه دفاع حاضر نشدند؟
شیرینی ها رو دستشون مونده، اخه این هم شد قول!؟
حیف اون همه اب میوه نبود که بی نوشنده باشه
این همه گفتن میان ولی فقط یه نفر اومد!
شیرینی یردی هم از دست خانم انرژی رفت!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۲۴ ق.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۱۴ ق.ظ)arcsin نوشته شده توسط: (01 بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۰۸ ق.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: دوستانی که از آقای بلاک شیرینی خواسته بودن چرا امروز سر جلسه دفاع حاضر نشدند؟
شیرینی ها رو دستشون مونده، اخه این هم شد قول!؟
حیف اون همه اب میوه نبود که بی نوشنده باشه
ما که هم شیرنی خوردیم هم آب میوه جای همتون خالی کلی هم اضافه موند میخواستم بریزم تو جیبم گفتم بی خیال ضایست ، آخرشم نفهمیدم نمرش چند شد، اساتید خیلی طولش دادن من اومدم، امیدوارم یه نمره ی توپ داده باشن .
اینم همون یه نفری که اومده بود.
|