|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sahar121 - 14 مرداد ۱۳۹۲ ۰۵:۲۸ ب.ظ
مدیر انجمن سرگرمی رو هر چی گشتم اسمشونو پیدا نکردم تو تالارها... من بعد ارسال مطب به تایپیک جوک و طنز ،صفحه مورد نظرم باز نمیشه... اما همه صفحات قبلی جوک و طنز برام باز میشه.. پیغام خطای ۵۰۰ همچین چیزی میده..!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Lover Of Science - 14 مرداد ۱۳۹۲ ۰۶:۰۷ ب.ظ
چه بر سر ما آمد که (سلام) یعنی ساده ترین واژه میان آدمها تبدیل به دشوارترین شد؟
چنانکه … باید برای بیانش بدنبال بهانه بگردیم. . .!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Convolution - 14 مرداد ۱۳۹۲ ۰۶:۵۳ ب.ظ
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که میبینم بدآهنگ است
بیاره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم
آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - تینا - ۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ۰۸:۰۴ ب.ظ
خدایا خواهش میکنم ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 14 مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۰۶ ب.ظ
این سریالای ماه رمضون چقدر میخوان سوتی بدن ؟؟؟؟
از اول فیلم گل بانو به اردلان میگه پسرت اتاق خودش بخوابه تا چند روز دیگه ماه رمضونه من میخوام صبح با صدای اذان سحری بخورم ، فیلم داره تموم میشه الان ماه رمضونشون شده
حالا بـــــــــــــــــــــــدتر از اون
جان من امروز فیلمو دیدین؟؟؟ مریم رفت مدرسه ، اون خانومه براش سحری برده بود ، دیدید چقدر قشنگ مهتاب اتاقشو روشن کرده بود!!!
آخه من نمیگم شما بگین ، فقط ماه شب چهارده میتونه اونجور روشن باشه ، آخه اول ماه رمضون ماه رو به زور میبینن چه برسه یه همچین مهتاب درخشانی داشته باشه که اتاقو روشن کنه ... جلل الخالق
نمیدونم مارو چی فرض کردن ، یخورده برید مطالعه کنید ، دقت کنید .... اه اه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kati - 14 مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۲۰ ب.ظ
(۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۰۶ ب.ظ)Eternal نوشته شده توسط: این سریالای ماه رمضون چقدر میخوان سوتی بدن ؟؟؟؟
از اول فیلم گل بانو به اردلان میگه پسرت اتاق خودش بخوابه تا چند روز دیگه ماه رمضونه من میخوام صبح با صدای اذان سحری بخورم ، فیلم داره تموم میشه الان ماه رمضونشون شده
....
اصلا من که حالم بد میشه این سریال رو با این همه سوتی می بینم...
من نگران پای رها هستم اخه موقع راه رفتن زیاد به پای گچ گرفتش فشار میاره کم مونده باهاش بدو بدو کنه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Ali_Abdolmaleki - 14 مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ ب.ظ
بالاخره آقای عادل گفت که سالی چهارصد میلیون بابت نود میگیره. صد و پنجاه به عوامل میده و دویست و پنجاه خودش برمیداره. یعنی ده ماه در سال نود پخش میشه،یعنی ماهی بیست و پنج میلیون. هر برنامه ۶ میلیون و سیصد.
خدا بده برکت.!!!
حالا بازم خوبه خودش امشب گفت وگرنه همچنان صدا و سیما میگفت حقوقش ماهی یک میلیونه!!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Autumn.Folio - 15 مرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۲۱ ق.ظ
ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻧﻌﻤﺘﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍیتان ﺳﺮﺍﺯﻳﺮﮐﻨﺪ؛
ﺭﻧﮕﻴﻦ ﮐﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺍﺯﺍﻱ ﻫﺮ ﻃﻮﻓﺎﻥ...
ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺑﻪ ﺍﺯﺍﻱ ﻫﺮ ﺍﺷﮏ...
ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﺑﻪ ﺍﺯﺍﻱ ﻫﺮ ﻣﺸﮑﻞ...
ﻧﻐﻤﻪ ﺍﻱ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺍﻱ ﻫﺮ ﺁﻩ...
ﻭ ﺍﺟﺎﺑﺘﻲ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﺩﻋﺎ...
Sent from my GT-I9100 using Tapatalk 4 Beta
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sahar121 - 15 مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۰۱ ب.ظ
امروز ۱۵ مرداد یعنی دقیقا وسط تابستون.. اونم الان که ساعت ظهر رو نشون میده... نمی دونم.. جنوب جنوب غربی جنوب شرقیف الان هوا چطوره ..داغ؟؟ ۴۰ درجه؟۵۰؟ اما می دونم اینجا الان باد و بارونه... بارون خیلییییییییی قشنگ... اونم تو دل تابستون... ما هم رفتیم سراغ سییوشرتمون ..درو پنجره ها بسته.. اما شاید یکی از اون طرف ایران داره میخونه.. میگه چقدر گرم بود هوا.. پختیم..
اما همه میگیم خدایا به این کرمت .و قدرتت شکر... همه چی متفاوت در لحظه... خدایا استجابت دعا تو بارون تاثیر داره خودش گفته، اونم وقتی بارونی باشه که تو دل دل تابستون باشه.. خدایا همه ما رو عاقبت به خیر کن و شادی رو از ما دریغ نکن..
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zahra_ce87 - 15 مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۰۴ ب.ظ
دلم بدجورگرفته داغونم دوس دارم برم خونمون تخت بگیرم بخوابم
اینجا زیاد میخوابما کمیت داره اما کیفیت نداره
انگار یه چند وقتیه همه دستشون رو گذاشتن رو گلوم فشار میدن این اشکام آمادن تا قلوپقلوپ سرازیرشن سرم سنگینه چشام خسته ست
جدیدنا شبا قلبم سوزن سوزن میشه تیرمیکشه خستم داغونم دارم متلاشی میشم
یکی نیست پای حرفام بشینه تو این چهار دیواری پوسیدم یه دختر رها بودم الان انگار اسیرم
دوس دارم برم یه جای اروم فقط یه خورده بشینم...............بخدا فقط بشینم حرفم نمی زنم که به کسی بربخوره
خدایا یعنی این زیاده که باید حسرتش بخورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم برا خواهرم تنگ شد کاش بودم پیشش
سنگ صبورمن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Breeze - 15 مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۳۲ ب.ظ
(۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۲۰ ب.ظ)kati نوشته شده توسط: اصلا من که حالم بد میشه این سریال رو با این همه سوتی می بینم...
من نگران پای رها هستم اخه موقع راه رفتن زیاد به پای گچ گرفتش فشار میاره کم مونده باهاش بدو بدو کنه.
اون زن محمد جواد هست ، اسمش چی بود ؟ به مریم گفت : به نظرت اول سحری بخوریم بعد صحبت کنیم یا اینکه بعد از سحری ؟ خو این که جفتش یه معنی میده که ضایع ها لااقل وقت تدوین یه لحظه گوش ندادن
بعد سحری که آورده از همون کتلت هایی بود که وقت پیک نیک مامان فرزاد پخته یعنی این همدلیشون تو حلق من !!
بعد مامان فرزاد بچه اش رو عاق کرده ، اونوقت پاشده رفته پیک نیک !!! یعنی یه ذره بنده خدا ناراحت باشه نیست
اونوقت مریم و رها و ارسلان اومدن خونه فرزاد اینا به خرج کی؟؟ اینا که از گشنگی داشتن می مردن که
یعنی وقت سحری خوردن تلویزیون داره ربنا پخش میکنه آدم ۲ تا که هیچی ۴ تا شاخ در میاره
من موندم حالا می خوان ثابت کنن سحره نمیدونم چرا چراغا رو خاموش میکنن تو نور مهتاب سحری می خورن
وای به حال بیکاری که آدمو مجبور میکنه بشینه چیا رو نگا کنه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 15 مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۰۹ ب.ظ
(۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۳۲ ب.ظ)saam نوشته شده توسط: وای به حال بیکاری که آدمو مجبور میکنه بشینه چیا رو نگا کنه
حرص نخورید اینها همش فیلمه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۱۳ ب.ظ
(۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۰۴ ب.ظ)zahra_ce87 نوشته شده توسط: دلم بدجورگرفته داغونم دوس دارم برم خونمون تخت بگیرم بخوابم
اینجا زیاد میخوابما کمیت داره اما کیفیت نداره
انگار یه چند وقتیه همه دستشون رو گذاشتن رو گلوم فشار میدن این اشکام آمادن تا قلوپقلوپ سرازیرشن سرم سنگینه چشام خسته ست
جدیدنا شبا قلبم سوزن سوزن میشه تیرمیکشه خستم داغونم دارم متلاشی میشم
یکی نیست پای حرفام بشینه تو این چهار دیواری پوسیدم یه دختر رها بودم الان انگار اسیرم
دوس دارم برم یه جای اروم فقط یه خورده بشینم...............بخدا فقط بشینم حرفم نمی زنم که به کسی بربخوره
خدایا یعنی این زیاده که باید حسرتش بخورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم برا خواهرم تنگ شد کاش بودم پیشش
سنگ صبورمن
اگه حرفهاتون طوریه که توی محیط مجازی می شه گفت ما در خدمتیم می شنویمشون. اگه هم نه براتون ارامش و شادی و دوستان خوب که سنگ صبورتون باشن، از خداوند ارزومندم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Breeze - 15 مرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۰۳ ب.ظ
(۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۱۸ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: بهر حال این سریالها برای شما اگه آب نداره برای بعضیها شدیدا" نان داره.
یه سلمانی هست که من گاهی میرم ولی نمیگم کجای تهرانه . یکی از افرادی که در یکی از این سریالها بازی میکنه را خیلی وقت پیش من اونجا دیدم.گاهی که من میرم او هم آنجاست. یعنی این دوستان خیلی سلمانی میرن
ایشان پارسال میگفت من حالم از این تله فیلمهای نود دقیقه ای بهم میخوره . گاهی باید یه پنجشنبه جمعه وقت بذاری دو میلیون میخوان بدن!!!
حالا ایشان هنرپیشه مطرحی هم نیست یعنی شاید توی این سریالی که الان در شبهای ماه رمضان داره پخش میشه کلا" تو پنج قسمتش بوده باشه اونهم سرجمع نیمساعت بازی نداره.ولی وقتی دو سه ماه میره سر ضبط یه سریال و حالش بهم نمیخوره میشه فهمید چقدر میگیره.
شما بشمارید در یه سریال کاملا" الکی چند نفر هستند. گاهی دویست سیصد نفر عوامل دارند.یه داستان کلا" سه خطی میشه یه سریال بیست و چند قسمتی. اگه هم کسی بگه چرا اینقدر ادم دارید ؟میگن کار باید استاندارد باشه.الآن ببینید دیگه اونقدر خرجشون بالاست که بانکها اومدن تو این سریالها اسپانسر شده اند.
هدف فقط یه چیزیه و اونهم اینه که تولیدات بالا باشه. کیفیت خیلی مهم نیست. می بینید بعضیش را سه بار تکرارش را در شبانه روز میذارن.
متاسفانه تو کشور ما به اینجور چیزها ، این همه بها داده میشه و واسش کلان کلان خرج میشه ، اما اون نخبه ای که خودشو کشته و رتبه ۱ تا ۱۰ شریف شده با کلی تبصره و قانون و شرط و شروط و کلی دادار دودور و شلوغ بازی و احتمالا یک عالمه منت و تاخیر در حدی که از ۱۰ نفر ۷ نفرشون پشیمون میشن و میرن ، میارن به قول دوستمون ۹۰۰ به نفر اولش میدن و همینجوری کم میشه تا برسه به نفر دهم
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
خدا بالا سر شاهده من خودم به شخصه اگر بعد از افطار واسم جون میموند که از سر جام بلند شم عمرا وقت سر این جفنگیات که دیدنش حرص خوردنه و آخرش هم افسوس خوردن به خاطر وقتی که گذاشتی و هیچ کس هم نفهمید که چی شد ، نمیگذاشتم .
واقعا چرا باید اینجوری باشه که نخبه ی ما فرار کنه از کشورمون بره به خاطر اینکه گرسنه نمونه و یکسری آدم این همه پول بگیرن و ناله هم بکنن ؟! نمی خوام بگم اونا زحمت نمی کشن ، بالاخره اونا هم هنرمندن باید یه جوری امرار معاش کنن اما آخه تبعیض در این حد ؟؟!! یعنی حد زحمتی که این دو گروه میکشن خدا وکیلی در یه حده ؟؟!!
حکایت این دو گروه شده حکایت تیمهای فوتبال در برابر تیم های والیبال یا بسکتبال یا کشتی یا ... ما که پول تو جیب یه سری ها میره و افتخار آفرینیش رو اونایی می کنن که خرج بلیط هواپیما برای رفتن به مسابقات رو هم باید از جیبشون بدن ...
خدا شاهده من یک دوست دارم شوهرش قهرمان یکی از ورزشهای رزمی کشوره ، پارسال که می خواست بره مسابقات هندوستان ، با کلی قرض و قوله و وام و بدبختی کشیدن ، رفت و مقام دوم یا سوم رو هم آورد بنده خدا .. آخرش چی شد؟؟!! چی دستشونو گرفت ؟؟! هیچی!!! هنوز که هنوزه دارن قرض و قسط خرج اون موقع رو میدن ... آدم اینا رو بره به کی بگه آخه ؟؟
خدایا، یعنی میاد روزی که حق به کسی برسه که لیاقتش رو داره ؟
به امید اون روز
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 15 مرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۱۳ ب.ظ
(۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۲۵ ب.ظ)atenaa نوشته شده توسط: (14 مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۳۴ ق.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط: چند وقتیه که سریالای ماه رمضون بیشتر اعصاب خورد کنن تا سریال .. یادش بخیر رمضان چند سال قبل سریال خانه به دوش , متهم گریخت و سایر طنزها که هم دل آدمو شاد می کرد و هم حرفی واسه گفتن داشت ..
فکرشو کن آدم بعد از یه روز پر مشغله و اعصاب خورد کن بشینه پای سریال مادرانه که هم آهنگش هم ریتم و داستانش کاملا" غمگینه ..
اولش که رو آورده بودن به سریالای پر از روح و ارواح دیدن دیگه نونشون با این سریالا آجر شده , رفتن سراغ این گونه سریالای به اصطلاح درام که اشک آدمو در بیارن ..بعد هم که ماه رمضون تموم میشه صداوسیما آمار چند صد هزارتایی می ده از تعداد بینندگان این سریالا..
فک میکنن بلانسبت ما دراز گوشیم !
با تمام احترامی ک واسه ی اقای خواجه امیری قایلم اما تا میخواد تموم شه کانال و عوض میکنم از بس اهنگ اخرش غمباااره و اعصاب ب هم ریزه
واقعا چه قدر آدم باید بیکار باشه که بشینه این سریالای ماه رمضون ببینه مگه فیلم قحطیه آخه
|