RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elect - 09 مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۴۲ ب.ظ
(۰۹ مرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۲۰ ب.ظ)pioneer01 نوشته شده توسط: (09 مرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۱۶ ق.ظ)elect نوشته شده توسط: دوست طفلکم رفته از بهترین شیرینی فروشی شهر کیک گرفته,حتم کلی با دقت انتخاب کرده,که خوشحال باشم تو روز تولدم,نمیدوتم چی شد نشستم لبه تخت گریه کردن. خواست خوشحالم کنه,خودش ناراحت شد. بعدش الکی خندیدم ولی میدونم ضدحال شد براش. غم انگیزترین تولد ۲۲ سالگی بود. میدونم میفهمه دس خودم نبوده ولی خودم از خودم بدم اومد
عیبی نداره بالاخره ادم بعضی وقتا پر انرژی و شاده یه وقتایی هم نمیدونیم برای چی حالمون خوب نیست و یکم زمان بگذره خوب میشیم، دوستت هم حتما درکت میکنه
حالا یکم که حالت بهتر شد فکر کن ببین چطوری میتونی خوشحالش کنی: )
تولدتم مبارک
از نگرانی زیاده, تا جواب دکتر و بقیه ماجرا دیونه میشم,آره, چیزی به روم نمیاره هیچوخ ولی از دست خودم شاکی شدم.اوتی که میخوام خوشحال باشه بدتز جلوش همچین دسته گلی به آب میدم
ممنون از لطفت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elect - 09 مرداد ۱۳۹۷ ۰۸:۵۳ ب.ظ
(۰۹ مرداد ۱۳۹۷ ۰۷:۵۲ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: (09 مرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۱۶ ق.ظ)elect نوشته شده توسط: دوست طفلکم رفته از بهترین شیرینی فروشی شهر کیک گرفته,حتم کلی با دقت انتخاب کرده,که خوشحال باشم تو روز تولدم,نمیدوتم چی شد نشستم لبه تخت گریه کردن. خواست خوشحالم کنه,خودش ناراحت شد. بعدش الکی خندیدم ولی میدونم ضدحال شد براش. غم انگیزترین تولد ۲۲ سالگی بود. میدونم میفهمه دس خودم نبوده ولی خودم از خودم بدم اومد
آفرین چ دوست خوبی که توی این شرایط اتون به فکر خوشحال کردن شماست
خب اشکال نداره دست خودت نیست یه وقتایی آدم عمیقا ناراحتته
یادم گفتید کسی را دارید که بیمارستانه الان بهترن؟
آره,مث خواهر,نگرانی از ناراحتیم بدتره,فعلا عذاب وجدانش بام هس تا بعدن قسمت شه جبران کنم.
مرسی,خودم درگیرم, اونقدی ناجور نیست ولی تا مدتی فعالیاتام محدود میشه, احتمالا ارشد رو هم یه سالی به تاخیر بندازه, حتی شایدم بیشتر,شرایط بلاتکلیفی رو اصن دوس ندارم
|