هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 19 خرداد ۱۳۹۱۰۸:۵۴ ب.ظ
سکوتتو بشکن،خیلی دلم خونه
بذار دوباره صدات بپیچه تو خونه
من از سکوت تو و این خونه بیذارم
صدام بزن خیلی صداتو دوست دارم
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - user22 - 19 خرداد ۱۳۹۱۱۱:۱۸ ب.ظ
انشالا حالش روز به روز بهتر بشه
و یه روز از همین روزا خوبه خوب بشه
برات دعا می کنیم...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 19 خرداد ۱۳۹۱۱۱:۳۳ ب.ظ
(۱۹ خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۱۵ ب.ظ)matina نوشته شده توسط: نمیدونم چرا اینقدر دلتنگ مادرم هستم.
مادرم نوازشت مرا دواست
نگاه تو مرا شفاست.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Sunshine Off - 20 خرداد ۱۳۹۱۰۸:۰۱ ق.ظ
(۱۹ خرداد ۱۳۹۱ ۱۱:۳۳ ب.ظ)parva نوشته شده توسط:
(19 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۱۵ ب.ظ)matina نوشته شده توسط: نمیدونم چرا اینقدر دلتنگ مادرم هستم.
مادرم نوازشت مرا دواست
نگاه تو مرا شفاست.
پروا جون منم توی این ۱۸سال بعد رفتن مادرم فقط با یاد نگاه های اون ونوازشش هست که دلتنگی ام برطرف میشه.
ای کاش خدا یک دقیقه اجازه می داد فقط برای بوسیدنش مادرم دوباره به این دنیا برگرده اونوقت حتی یک لحظه ولش نمی کردم.حاضربودم هیچ نداشتم اما مادرم در کنارم بود.نمیدونم چرا اینها را اینجا نوشتم.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 20 خرداد ۱۳۹۱۱۲:۵۹ ب.ظ
(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۰۸:۰۱ ق.ظ)matina نوشته شده توسط: پروا جون منم توی این ۱۸سال بعد رفتن مادرم فقط با یاد نگاه های اون ونوازشش هست که دلتنگی ام برطرف میشه.
ای کاش خدا یک دقیقه اجازه می داد فقط برای بوسیدنش مادرم دوباره به این دنیا برگرده اونوقت حتی یک لحظه ولش نمی کردم.حاضربودم هیچ نداشتم اما مادرم در کنارم بود.
متینا جان خدا بیامرزتش.
میدونم که چقدر برات سخته دوری عزیزت رو تحمل کنی، ولی برام قابل درک نیست نمی تونم خودمو تو این شرایط ببینم واقعا برام دردناکه. ولی اینم میدونم که خدا مصیبتی رو که میده صبر و تحملشم میده ولی دلتنگی رو کاریش نمیشه کرد.
خدا بهت صبر بده،اشا... پدرت سلامت باشه و همیشه سایهش بالا سرت. به عنوان یه خواهر بهت میگم همیشه شاکر باش.
(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۰۸:۰۱ ق.ظ)matina نوشته شده توسط: نمیدونم چرا اینها را اینجا نوشتم.
عزیز دلم اینجا تاپیک "هرچه می خواهد دل تنگت بگو..." هست و تو هم از دلتنگی هات گفتی.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 20 خرداد ۱۳۹۱۰۴:۴۲ ب.ظ
آخه بی کفایتی و بی لیاقتی بعضی مسئولا تا کجا؟؟؟
خدایا دنیای ما روی چی استواره؟
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 20 خرداد ۱۳۹۱۰۷:۲۷ ب.ظ
همیشه یک بهانه برای درد دل هست ( هیچ دلی بی بهانه نمیتپد)
نمیدانم بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیرند.
ای داد بی داد بازم سریال دلهره و امتحانات شروع شد.خدا خودش به دادمون برسه با این درس دادن مزخرف بعضی از استادا.
آخه من نمیگم شما بگید استاد هوش مصنوعی اومده میگه : بله میرسیم به مسئله Maze ، خوب این همون جنگل تو فیلم لورل و هاردی هستش. خوب مسئله بعدی ......
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطمئنم اگه میگفتم من اون فیلم رو ندیدم دیگه نمیتونست مثال دیگه ای بیاره.
فردا دوتا امتحان دارم ، چهارشنبه هم هوش دارم ، برام دعا کنید...... از امتحان هوش خیلی میترسم.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 20 خرداد ۱۳۹۱۰۷:۳۶ ب.ظ
(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۰۶:۲۴ ب.ظ)Andrew S.Tanenbaum نوشته شده توسط: آنشرلی هم نشدیم که یکی ازمون بپرسه،آنه، تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
Andrew تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 20 خرداد ۱۳۹۱۰۷:۴۷ ب.ظ
(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۰۷:۴۲ ب.ظ)Andrew S.Tanenbaum نوشته شده توسط:
(20 خرداد ۱۳۹۱ ۰۷:۳۶ ب.ظ)Eternal نوشته شده توسط: Andrew تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
بسیار بد
دوست عزیز اگر مشکلتون طوریه که کسی لز ما می تونه کمکی بهتون کنه بگین!مطمئنم هیچ کس دریغ نمی کنه!در غیر این صورت توکل کنید به خدا!امید به رحمت خدا داشته باشین!اون حتما کمک می کنه!
شاد باشید و نذارید بهترین روزای عمرتون به ناراحتی بگدره!اگرچه بعضی وقتا شاد بودن سخته اما غیر ممکن نیست!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 20 خرداد ۱۳۹۱۰۸:۲۸ ب.ظ
یه مثل کامپیوتری هست که میگه :
حال ما اینــقــدرا هـم خوب نیست ، فـتـوشـاپــه !
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 21 خرداد ۱۳۹۱۰۱:۵۲ ق.ظ
(۱۸ خرداد ۱۳۹۱ ۰۴:۵۶ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: منم پس فردا امتحان دارم...نشستم دارم NeverHood بازی میکنم
عجب بازیه ایه!! دوران طلایی اشاره و کلیک...
اون آخرش باحاله که نقش آفرینی میشه!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 21 خرداد ۱۳۹۱۰۴:۲۷ ق.ظ
دل تنگ من الان یکی رو میخواد که مجبورم کنه برم بخوابم.
به برکت شب بیداری نماز صبح امروزم غذا نشد. خدایا شکر
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Sunshine Off - 21 خرداد ۱۳۹۱۰۸:۳۰ ق.ظ
(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۱۲:۵۹ ب.ظ)parva نوشته شده توسط:
(20 خرداد ۱۳۹۱ ۰۸:۰۱ ق.ظ)matina نوشته شده توسط: پروا جون منم توی این ۱۸سال بعد رفتن مادرم فقط با یاد نگاه های اون ونوازشش هست که دلتنگی ام برطرف میشه.
ای کاش خدا یک دقیقه اجازه می داد فقط برای بوسیدنش مادرم دوباره به این دنیا برگرده اونوقت حتی یک لحظه ولش نمی کردم.حاضربودم هیچ نداشتم اما مادرم در کنارم بود.
متینا جان خدا بیامرزتش.
میدونم که چقدر برات سخته دوری عزیزت رو تحمل کنی، ولی برام قابل درک نیست نمی تونم خودمو تو این شرایط ببینم واقعا برام دردناکه. ولی اینم میدونم که خدا مصیبتی رو که میده صبر و تحملشم میده ولی دلتنگی رو کاریش نمیشه کرد.
خدا بهت صبر بده،اشا... پدرت سلامت باشه و همیشه سایهش بالا سرت. به عنوان یه خواهر بهت میگم همیشه شاکر باش.
(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۰۸:۰۱ ق.ظ)matina نوشته شده توسط: نمیدونم چرا اینها را اینجا نوشتم.
عزیز دلم اینجا تاپیک "هرچه می خواهد دل تنگت بگو..." هست و تو هم از دلتنگی هات گفتی.
اصولا اهل دردودل کردن وصحبت در مورد احساسات خودم نیستم اما توی مانشت خیلی احساس راحتی میکنم.ممنون پرواجون
ممنونم دوست خوبم.من همیشه شاکر لطفهای بیکران خداوند هستم.فقط چون چندروز پیش سالگرد مادرم بود یاد ۵سالگی ام افتادم و دلم براش خیلی تنگ شد.خداوند اگر چیزی را از آدم بگیره میخواد صبروتحمل آدما را بسنجه اما بی مادری خیلی سخته.اگر مادرم بود ....اما میدونم روحش همیشه داره منو میبینه به همین خاطراینقدر درس میخونم وپیشرفت میکنم که باعث آرامش وخوشحالی اون بشم.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 21 خرداد ۱۳۹۱۱۱:۱۶ ق.ظ
امتحانمو خراب کردم الان! اولیش بود. خدا به داد بقیش برسه
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 21 خرداد ۱۳۹۱۱۲:۰۹ ب.ظ