RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱۱۰:۳۵ ب.ظ
(۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۵:۵۲ ب.ظ)reyhaneh64 نوشته شده توسط: .....
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم.
(انعام ۶۰)
خدایا شکرت.
واقعا زیبا بود خصوصا این جمله اش هیچ وقت این جوری بهش نگاه نکردم.
چقدر ایده این تبلیغات جالب و مبتکرانه است خیلی خوشم اومد ممنون.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MONA_STAR - 04 اردیبهشت ۱۳۹۱۱۱:۰۵ ب.ظ
(۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۵۲ ب.ظ)yaser_ilam_com نوشته شده توسط:
(03 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۱۲ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: حوصلم سر رفته! نی هی لیست شدم!
منم بد جور کم حوصله شدم یه کار تو آموزش پرورش بود از دستم پرید بد حالم رو گرفت.
شما که بچه مثبتی و باحال و پر انرژی چرا نی هی لیست شدی؟
یه کار واسه منم جور شده بود تو آموزش و پرورش، خدا آدم حسودو... . فک کنم منم دارم گرفتارش میشم. هنوز امید به خدا دارم.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - goldoonehkhanoom - 04 اردیبهشت ۱۳۹۱۱۱:۲۷ ب.ظ
بیا بخند
و حواسم را پرت کن
از شمع هایی که
بیست و پنج سال بی تو بودن
و خدا میداند چند سال دیگر بی تو ماندن را
به رخم میکشند!
اطلاعات بانکها به بیرون درز میکنه!!!
اب بارون به درون مترو درز میکنه!!!
کم کم این درزها به هم وصل میشن و مملکت جر میخوره!!!
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه فقط وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 04 اردیبهشت ۱۳۹۱۱۱:۴۳ ب.ظ
(۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۲۷ ب.ظ)goldoonehkhanoom نوشته شده توسط: دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه فقط وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود
قربون دهنت...حرف یه عمر دل منو گفتی...مرسی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatima1537 - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۰۱:۱۱ ق.ظ
(۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۴۱ ب.ظ)Belissima نوشته شده توسط: بچه ها التماس دعا دارم.
حاجت روا انشاالله.از شما هم التماس دعا
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yaser_ilam_com - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۰۲:۱۲ ق.ظ
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.اولین شمع گفت : من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد...
شمع دوم گفت : من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رغبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم ... حرف شمع ایمان که تمام شد ، نسیم ملایمی وزید و آن را هم خاموش کرد...وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه گفت : من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند...پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد ...! کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت : شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟چهارمین شمع گفت : نگران نباش ! تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم !چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد...
هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mamat - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۰۳:۰۷ ق.ظ
تو هر قطره باران را به اسم و رسم میشناسی
در دوردستها تنها تو به من نزدیکی
اسم تو را آسمان میشنود
باران سر میخورد زیر پلکهای من
تو را صدا میکنم
تو را صدا میزنم
خدا خدا میکنم
روبه راهم
باد میوزد
روز مچاله صاف میشود
------------------------------------------------------------------------------------
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
بشکن سر من، کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن
گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را، به سر زلف توبستند
تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند
یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر
تو میرِ عشقی، عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - goldoonehkhanoom - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۰۹:۰۶ ق.ظ
(۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۴۳ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: قربون دهنت...حرف یه عمر دل منو گفتی...مرسی
ارزوی مرگ از همه چی بهتره،حداقل اونموقع بهمون میگن فهمیده
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - antman - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۱۰:۲۹ ق.ظ
(۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۰۶ ق.ظ)goldoonehkhanoom نوشته شده توسط: ارزوی مرگ از همه چی بهتره،حداقل اونموقع بهمون میگن فهمیده
ای بابا
مرگ چرا؟!
آرزوی بهتری نبود؟
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mamat - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۱۰:۵۸ ق.ظ
خداوند
سرپرست من
هماره که میپرستم سرپرستی که پرستارم است
از پرستشم میپرسم که آیا پرستشت کافیست؟!!!
نه نه
پی واژه ای و معنایی وارسته تر میگردم
وارسته و خالی و رها از من
آخر میدانی خداوند؟
مادامی که واژه میگوید من میپرستم
هنوز من و منیتم با من و بر من و پرستشم موستولی است
حال آنکه باید تنها تو باشی و تو
من چه میکنم خداوند؟
چه کنم که در ان پرستشت از من و میم افعالم خارج شوم؟
یاری میخواهم و یار میجویم و این جستن و گرد خویش گشتنم در نظرت چه خنده آور است
خداوند
وقتی که نزدیکتر از من در منی چه جستجو میکنم؟
عزیز لحظه لحظه ها پرستشم را بی من بپذیر
و ببخش که من ناخالصی خلوص واژه ی ناب پرستشم
و بر گستاخیم که تو را یار خوانده ام و از تو یاری خواسته ام خورده مگیر
و حالا من و پرستش و یاری و دیگر واژه هایم مقابل رحمت و کرامت تو صف بسته ایم
خداوند نزدیک تر از....
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۱۱:۳۰ ق.ظ
(۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۰۶ ق.ظ)goldoonehkhanoom نوشته شده توسط: ارزوی مرگ از همه چی بهتره،حداقل اونموقع بهمون میگن فهمیده
چقدر نا امید...بابا بیخیال...دنیا که به آخر نرسیده...
..ببین دوست من...
من از استاد راهنمام یه درس بزرگ گرفتم...
وقتی مشکلی پیش میاد دنبال مقصر نباش ، نا امیدم نشو و دست رو دست نزار...فقط دنبال راه حل باش تا اون مشکل رو برطرف کنی...همین!!
زندگی همیشه جریان داره!!
همیشه باید امیدوار بود...حتی در بدترین شرایط...
...
اگه ۴۰ در به روت بسته بشه ، مطمئن باش یکیش همیشه بازه
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zeinab - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۰۱:۵۷ ب.ظ
میای یه مشکل رو حل کنی پیش خودت فکر میکنی که بعدش راحت میشی یهو چهار تا مشکل دیگه برات سبز میشه !!!!!!!!!!!!!
خدایا ااااااااااااااااااااا.......
آخه چی بگم من ...
بخدا خسته شدم دیگه .....
بابا یکی یکی!!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - maryami - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۰۴:۴۱ ب.ظ
نپرسید، هیچ نپرسید از دلم....
همین "چه خبر؟"....
همین "چه می کنی این روزها؟"....
سوال بدی است....!
به مَـن قـول بده
در تـمامِ سال ـهایے کــه باقے مانـده
تا ابـَد ….
مـُواظب خـودت باشے
دیگـر مَـن نـیستـم که یاد آوری ات کنم…..
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Breeze - 05 اردیبهشت ۱۳۹۱۰۶:۱۵ ب.ظ
[attachment=3933][attachment=3934]
همهی ما هزاران آرزو داریم: لاغرتر شویم، بزرگتر شویم، پول بیشتری داشته باشیم، اتومبیل بهتری سوار شویم، یک روز تعطیل؛ یک گوشی موبایل جدید؛ ملاقات با زن یا مرد رویاهایمان...
ولی یک بیمار مبتلا به سرطان تنها یک آرزو داره و اون اینه که از شر سرطان خلاص بشه... به احترام مقام کسانی که از دنیا رفتهاند و به افتخار عزیزانی که با سرطان میجنگند , و به حق این شب عزیز که شب شهادت خانم فامه زهرا هستش .... برای شفای همه بیماران دعا کنیم
قطعا دعای همه ما بی جواب نمی مونه