|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۲۱ ق.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۱۱ ق.ظ)۳ngineer نوشته شده توسط: دوست عزیز، کاربر reticent دو تا کتاب میخام معرفی کنم حالا که میخاین کتاب بخرین
Follow your heart و happiness in hard times از Andrew Matthews خیلی خوبن
بسیار عالی.
ممنونم دوست عزیز.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۰ ق.ظ
هم VR خوبه هم AR.
خیلی کاربردهای باحالی داره. تو گیم خیلی باحاله. فرض کنید پینت بال با VR بازی کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۱۲:۰۲ ب.ظ
گاهی قصه زندگی آدم ها را میتوان از روی پروفایل هاشون دید
نه اینکه بخواهند همه آنچه را در قلبشون می گذرد را فریاد بزنن .
چند وقته دوتا از دوستام که خیلی وقته ازشون خبر ندارم پروفایل هایی که میذارن را نگاه میکنم و انگار تعریف یه داستانه
یه داستان غم انگیز
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۳۷ ب.ظ
سوال اینه که ازدواج بعد از این همه مدت دیگه لطفی هم داره؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۰۳ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۳۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سوال اینه که ازدواج بعد از این همه مدت دیگه لطفی هم داره؟!
به قول حافظ از دست غیبت تو شکایت نمیکنم تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۱۹ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۰۳ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: (28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۳۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سوال اینه که ازدواج بعد از این همه مدت دیگه لطفی هم داره؟!
به قول حافظ از دست غیبت تو شکایت نمیکنم تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
دیگه انقدر طول کشیده از مزه افتاده.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۲۵ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۳۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سوال اینه که ازدواج بعد از این همه مدت دیگه لطفی هم داره؟!
...
______________________________
به سلامتی دارید داماد می شید؟
مبارک باشه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۰۳ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۳۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سوال اینه که ازدواج بعد از این همه مدت دیگه لطفی هم داره؟!
خیر هیچ لطفی نداره ، وقتی که اولویت شده پول چرا باید خودتو به دردسر بندازی و امنیت جانی خودتو به خطر بندازی !
راحت برو زندگیتو کن به معنای تمام کلمه الان آزادی داری !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۵۰ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۳۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سوال اینه که ازدواج بعد از این همه مدت دیگه لطفی هم داره؟!
حداقل لطفی که میتونه داشته باشه آرامش فکری هستش.( البته اگر همسرتون جنس تصمیم گیری و آینده نگریش خیلی به خودتون نزدیک باشه)
مبارک باشه کاربر بلک ان شاءالله که خیره
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۱۹ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: دیگه انقدر طول کشیده از مزه افتاده.
نه اصلا اینجوری فکر نکنید تازه اون موقع است که زندگیتون رنگ و بوی جدیدی میگیره .
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۵۷ ب.ظ
این حرکت که دنبال یه بهونه باشی که به یه نفر گیر بدی و الکی اعصابشو بهم بریزی خیلی بده، خب حرفتو بزن مثل آدم.
کاربرد زبان را نمیدانیم.
سلام به دوستان ففط خواننده
خیلی مقاومتتون بالاست که چیزی نمینویسید چند هگزا اهمه؟!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۵:۳۵ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۵۰ ب.ظ)so@ نوشته شده توسط: حداقل لطفی که میتونه داشته باشه آرامش فکری هستش.( البته اگر همسرتون جنس تصمیم گیری و آینده نگریش خیلی به خودتون نزدیک باشه)
مبارک باشه کاربر بلک ان شاءالله که خیره
این آرامش فکری و این حرفا برای سن ۲۱ سالگی بود. دیگه از سن من این حرفا گذشته. همین الانش هم آرامش دارم.
مخصوصا وقتی بعضی از متاهل های اطرافمو نگاه می کنم که به نظر نمیرسه آرامش داشته باشن.
خبری نیست. چی مبارک باشه؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۶:۳۱ ب.ظ
بی خیال!
__________________________________
خداوند خودش مشکل همه رو حل کنه.
__________________________________
فعلا خدانگهدار
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam5 - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۳۰ ب.ظ
فرزند کوچیک خانواده گاهی قربانی فرزند بزرگ میشه،
نمونه ش وقت و اعصابیه که برای بزرگ کردن بچه هاشون تحمل میکنیم
تا دو روز دیگه باید پایانامه مو تحویل استادم بدم، من از صبح تا همین حالا در حال سر و کله زدن با خواهر زاده ی دو ساله م
وقت گذروندن با یه بچه ی شیطون دو ساله واقعا سخته، حتی یه دیقه م مال خودت نیستی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۴۵ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۳۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سوال اینه که ازدواج بعد از این همه مدت دیگه لطفی هم داره؟!
به قول مرحوم شوپنهاور: ازدواج از وقتش که بگذره مثل این میمونه که یه مسیری رو نصفش رو پیاده بری، باقی مسیر رو بلیط درجه یک بخری !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - WILL - 28 مرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۴۶ ب.ظ
احساس میکنم باید همه چی رو از صفر شروع کنم...
احساس میکنم شکستهام... بسیار از نزدیک تنهایی را حس میکنم و میدانم که دوای دردم جز در یاد خدا نیست اما حالم خیلی بده
خوش به حال محسن حججی عزیز خوش به حالت برادر خوش به حالت، من از شنیدن روضههای حادثه کربلا که میبافند گریهام نمیگرفت ولی هر بار که به تو فکر میکنم اشکم سرازیر میشود و از اعماق وجودم میخواهم که خودم را بشکنم و از این خودم دور شوم و همچون تو بدنم را به زمین بسپارم که بار مسئولیت و ناتوانی و ضعف و حقارت و خواریام از من جدا شوند و همراه امانتم و دست در دست او باشم
دلم میخواست گوش اجاره کنم و با کسی رفاقت کنم که آیینهام نباشد تا باطن زشتم را به من نشان ندهد که خود میدانم که زشتم کاری نمیتوانم بکنم مگر اینکه معجزهای رخ دهد و خداوند به من رحم کند
از دیدن خودم خوشحالم،خوشحالم که ماسکی بر صورت ندارم و خوشحالم که میتوانم بنویسم
قلبم شکسته است از اینکه در برابر خودم ارادهای ندارم و جز زمانهایی که به اجبار عمل درست انجام دادهام یا به الهام همه بدکاری و بدرفتاری بودهام
کاش میشد که فرشته گویندهای همواره کنارمان بود و درست و غلط را به ما میگفت، میگفت ناراحتش کردی میگفت صبر کن میگفت بگو گوش میدهم میگفت بلند شو میگفت لبخند بزن میگفت غم نخور میگفت کی میخواهی بفهمی
کاش میشد که این احساس متلاطم آرام میگرفت و این قلب ناآرام چون اقیانوس عمیق و جای شنیدن بود
کاش میشد که لبخندی بر لبی بنشانم و کسی را نرنجانم
کاش میشد که خودم نباشم
کاش میشد که فریاد زد بر سر صدا تبر زد بر ریشه خار خنجر فرو برد بر قلب سیاه
کشت هر چه ترس است برید نفس صدا را چشم در چشم دشمن با دستان گره کرده و فکری متحد
کاش میشد که من با تو بودم و تو با من بودی کاش میشد
چرا نمیشه؟ یادم مییاد ۳ سال پیش همینجا یه متن نوشتم بعد از یک سال همه رو پاک کردم اینجا جایی نیست که تو دلنوشته بنویسی
لحظهای دیگر احساس دیگری داری و معلوم نیست کجا سیر میکنی و کجایی، فکر کردی دست خودتی؟
کاش میشد anonymous بودیم کاش میشد بازیگر تئاتر بودیم و در نقش فرو میرفتیم و از خودمان خارج میشدیم کاش میشدم در خیابان ماسک میزدیم که یعنی آقا من اینم نه اینی که می بینی سیب زمینی
|