|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 23 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۶ ب.ظ
دلم گرفته...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۸ ب.ظ
چرا خرگوش
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nobody90 - 23 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۹ ب.ظ
بعد سه هفته که از مراسم عقدم گذشت امروز اومدم گفتم باید دوباره برنامه نویسی رو شروع کنی..
ولی میبینم نتم داره تمام میشه..
خدایی چرا هر کاری رو میخوای شروع کنی یهو همه چی علیه ت میشه؟؟
شت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۳ ب.ظ
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۹ ب.ظ)nobody90 نوشته شده توسط: بعد سه هفته که از مراسم عقدم گذشت امروز اومدم گفتم باید دوباره برنامه نویسی رو شروع کنی..
ولی میبینم نتم داره تمام میشه..
خدایی چرا هر کاری رو میخوای شروع کنی یهو همه چی علیه ت میشه؟؟
شت
مبارک باشه دوست عزیز
شما الآن باید با شیرینی میومدیا!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۶ ب.ظ
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۸ ب.ظ)saeidkhan نوشته شده توسط: دلم میخاد زودی ۲۰ روز دیگه بشه
ای بابا... مبارکه
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۳ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: (23 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۹ ب.ظ)nobody90 نوشته شده توسط: بعد سه هفته که از مراسم عقدم گذشت امروز اومدم گفتم باید دوباره برنامه نویسی رو شروع کنی..
ولی میبینم نتم داره تمام میشه..
خدایی چرا هر کاری رو میخوای شروع کنی یهو همه چی علیه ت میشه؟؟
شت
مبارک باشه دوست عزیز
شما الآن باید با شیرینی میومدیا!
ایشون جریمشون شامه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۷ ب.ظ
الآن تو مانشت ما از اونائی که تو مرحله خواستگاری (و پیش خواستگاری حتی!) هستن هم شیرینی میخوایم. شما که دیگه جای خود دارید.
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۶ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: (23 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۳ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: (23 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۹ ب.ظ)nobody90 نوشته شده توسط: بعد سه هفته که از مراسم عقدم گذشت امروز اومدم گفتم باید دوباره برنامه نویسی رو شروع کنی..
ولی میبینم نتم داره تمام میشه..
خدایی چرا هر کاری رو میخوای شروع کنی یهو همه چی علیه ت میشه؟؟
شت
مبارک باشه دوست عزیز
شما الآن باید با شیرینی میومدیا!
ایشون جریمشون شامه
اون که صد البته!
تو دایره لغت ما شیرینی = شام + شیرینی + آب طالبی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nobody90 - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۷ ب.ظ
عجب ادم های فرصت طلبی هستیناااااا
من میگم نت داره تمام میشه حساب خالی شده کلی کار دارم شما از من شیرینی میخواین..اونی که شام میخواد وات د فاز
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۰ ب.ظ
میبینم که نتایج حاصله از تاپیک بغلی کم کم داره نمود پیدا میکنه
Sent from my galaxy note 4 using Tapatalk
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۸ ب.ظ
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۷ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: اون که صد البته!
تو دایره لغت ما شیرینی = شام + شیرینی + آب طالبی
این دایره لغت کدوم شهرِ؟؟ یادم باشه با اونا شوخی نکنم گردنم نیاد یه وقتی! مثلاً!
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۷ ب.ظ)nobody90 نوشته شده توسط: عجب ادم های فرصت طلبی هستیناااااا
من میگم نت داره تمام میشه حساب خالی شده کلی کار دارم شما از من شیرینی میخواین..اونی که شام میخواد وات د فاز
شام خوب نیست؟! آخه ناهار شاید بعضیا نرسن بیان! باز هرجور خودتون راحتی, من با کله پاچه ام هپی ام میتونید روی صبحونه برنامه ریزی کنید
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۰ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: میبینم که نتایج حاصله از تاپیک بغلی کم کم داره نمود پیدا میکنه
Sent from my galaxy note 4 using Tapatalk
اشاره مستقیم نکنیم ولی نمودش رو قبلا دیده بودیم؛ البته بر بعضی دیگر از کاربران که الان دست پیش گرفتن!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۳۳ ب.ظ
من نمیدونم چرا این مانشتیا شیرینی نمیدن
ایشالا خوشبخت شین. چون نت تشخیص داده شما الان باید برین نومزد بازی زود اومدین خخخخخخخخخخخخخ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷ ب.ظ
دل من دیگه تنگ نیست. اینقدر غصه هاش زیاد شده که خیلی خیلی بزرگ شده.....
هنوز هم جا داره. عیب نداره. من این همه فکر و خیال نداشته باشم که از بیکاری می پوسم. این هم یه مدل اشتغاله دیگه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۱۱ ب.ظ
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷ ب.ظ)zarisa نوشته شده توسط: دل من دیگه تنگ نیست. اینقدر غصه هاش زیاد شده که خیلی خیلی بزرگ شده.....
هنوز هم جا داره. عیب نداره. من این همه فکر و خیال نداشته باشم که از بیکاری می پوسم. این هم یه مدل اشتغاله دیگه.
خواهش خواهش تو مانشت دیگه از دلتنگی حرف نزنین!!!!!! همه مشکل دارن ولی حرف زدن از غمها و مشکلات بیشتر آدمو غرق فاز غم میکنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milestone - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۱۶ ب.ظ
ای بابا! جدیدا شرایط شیرینی و شامخوری هم سخت شده!
قبلا خیلی راحت میرفتیم تو عروسی یا تولد میخوردیم و برمیگشتیم، اما جدیدا طرف به یه تبریک شفاهی و حتی یه دسته گل هم راضی نیست! "سکه" میخواد! اصلا کاربری عروسیها و تولدها کم کم داره تغییر پیدا میکنه، چقدر مردم مادیگرا شدن! بابا پول ماه عسل تو رو که من نباید بدم! همین میشه که باید یه کلاه بزاری سرت و خیلی مخفیانه بری ته سالن بشینی و تند تند غذاهارو بخوری و برگردی! بعد میگن چرا جشن عروسی من نیومدی؟! البته من خودمو نمیگم، شنیدم که اوضاع جامعه اینطوری شده، یه وقت سوء تفاهم پیش نیاد!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۴۳ ب.ظ
:huh:quote='samaneh@90' pid='414795' dateline='1468402892']
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷ ب.ظ)zarisa نوشته شده توسط: دل من دیگه تنگ نیست. اینقدر غصه هاش زیاد شده که خیلی خیلی بزرگ شده.....
هنوز هم جا داره. عیب نداره. من این همه فکر و خیال نداشته باشم که از بیکاری می پوسم. این هم یه مدل اشتغاله دیگه.
خواهش خواهش تو مانشت دیگه از دلتنگی حرف نزنین!!!!!! همه مشکل دارن ولی حرف زدن از غمها و مشکلات بیشتر آدمو غرق فاز غم میکنه
[/quote]
یعنی اسم تاپیک اشتباه نوشته شده؟ فقط واسه دل خودم نوشتم از کسی نخواسته بودم اهمیت بده. می تونی برین پست بعدی رو بخونید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 23 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۴۵ ب.ظ
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۷ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: الآن تو مانشت ما از اونائی که تو مرحله خواستگاری (و پیش خواستگاری حتی!) هستن هم شیرینی میخوایم. شما که دیگه جای خود دارید.
وای : )))))))))))
|