|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۴۹ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۷ ق.ظ)همیلا نوشته شده توسط: (13 تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۱۲ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:
چه خوب حال و روز این روزای من گفتین با ایت تفاوت که من حتی ازادم ثبت نام نکردم
وقتی به مهر ماه فک میکنم اینکه یکی میره دانشگاه اون یکی سر کار تنم میلرزه
راستی! درک میکنم که الآن از یکسال مشغولیت اجتماعی مثل دانشگاه یا کار نداشتن و تو خونه موندن واهمه داری و به نظرت تحملش غیرممکن میاد اما اونطور هم نیست. شاید کار پیدا کنی و سرکار بری یا اگه میخوای تمام وقتت رو روی درس بذاری میتونی کتابخونه بری (آدم مثل خونه راحت نیست اما خیلی حس بهتری داره)٬ کلاس بری (من خودم اون زمان یه کلاس SQL Server مجتمع فنی رو که رفتم انگار دوباره زنده شدم ۱۰۰ از ۱۰۰ هم گرفتم) هر وقت هم حوصله بیرون رفتن رو نداشتی بدون معذوریت تو خونه میمونی و درس میخونی. بین کا هات برنامه تفریح هم واسه حفظ روحیهات میذاری.
اصلاً نگران نباش. :)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۸ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۵۲ ب.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط: اولین ۲۰ ارشدمونم گرفتیم
تو درس معارف اسلامی پیشرفته؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۵۵ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۴۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: (14 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۳۹ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: منوی من که آماده ست هیـــــچ! چن نفرم همراه قراره با خودم بیارم، شوماها فقط روز و تایم به من بدین
قوربانتچشم چشم، کارت دعوت میفرستند جناب رتبه
نه من میخام ببینم به روی خودش میاره یانه
حس کردی برخورد فیزیکی لازمه، روم حساب کن دیگه دمپاییت افاقه نمیکنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۶ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۶ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: (14 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۳۶ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: آفریـــــــــــــــن! درست حدس زدید!
الکی مثلا شما جایزه رو بردید
من الان الکی خوشحال شدم فقط نگین الکی شیرینی هم دادیم که اصن شیرینی ناراحت میشه بعد چی میشه؟ زولبیا از دستت دلخور میشه
فکرشم نمیکردم یکی یه روز به زولبیا احترام بذاره! ازینکه بهش احترام گذاشتید ممنونم نشون میده براش ارزش قائلید!
اصن این زولبیاهایی که تو ماه رمضون رو دستمون باد کرده ماله شما! خوبه؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۷ ب.ظ
در آینده ن چندان دور شاهد تحول هستیم !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nlp@2015 - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۳۵ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۸ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط: (14 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۵۲ ب.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط: اولین ۲۰ ارشدمونم گرفتیم
تو درس معارف اسلامی پیشرفته؟
خیر در درس پردازش زبان های طبیعی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۱۸ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۶ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: فکرشم نمیکردم یکی یه روز به زولبیا احترام بذاره! ازینکه بهش احترام گذاشتید ممنونم نشون میده براش ارزش قائلید!
اصن این زولبیاهایی که تو ماه رمضون رو دستمون باد کرده ماله شما! خوبه؟!
اینقد تبلیغ کردین تا رفتم اخر تو اسناد چین باستان در موردش گشتم ضرب المثلی پبدا شد که میگه: زولبیا له شده چه کم دارد از بامیه تازه؟
والا اینجایی که ما هستیم هیچ خوردنی باد نمی کنه همه رو باد می بره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: برای مردم زندگی نکنید. خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید.
طی این مدت برای چندمین باره این حرف رو میزنی ... ولی کو گوش شنوا
یه کارایی دارم میکنم جدیدا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam5 - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۰۱ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲ ب.ظ)reza.kh نوشته شده توسط: (14 تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: برای مردم زندگی نکنید. خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید.
طی این مدت برای چندمین باره این حرف رو میزنی ... ولی کو گوش شنوا
حرف خوب و زیاد باید تکرار کرد تا ملکه ذهن بشه
ادامه بدین کاربر بلک
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۵ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۰۱ ب.ظ)salam5 نوشته شده توسط: (14 تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲ ب.ظ)reza.kh نوشته شده توسط: (14 تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: برای مردم زندگی نکنید. خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید.
طی این مدت برای چندمین باره این حرف رو میزنی ... ولی کو گوش شنوا
حرف خوب و زیاد باید تکرار کرد تا ملکه ذهن بشه
ادامه بدین کاربر بلک
البته منم خود به خود چند وقته که می گم برای مردم زندگی نکنید ! می تونید برید پست های قبلیم رو ببینید !
شاید منم از کاربر بلک یاد گرفتم شایدم این یه حرکته خودجوشه !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۷ ب.ظ
(۱۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۴ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط: (13 تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۱۹ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: (13 تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۵۴ ق.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط: (13 تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۱۲ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: این روزا هم که مدام به کنکور دکتری و آینده فکر میکنم... هروقت احساس ترس و نااُمیدی میکنم فوری به خودم لبخند میزنم و میگم نترس! خدای پارسال خدای سال آینده و سالهای آیندهاش هم هست...
واقعا واقعا ارشد و دکتری اصلا در این حدا نیست که شما حتی بخاطرش ۱ سال خودتون رو هم بخواید اذیت کنید.
اگر چند تا ناراحتی و مشکل موچک کنار هم داشته باشید میتونه خیلی براتون گران تمام بش، در حالی که هریک به تنهایی هیچ اثری نداره!! پس اگر مشکلی پیش اومد سعی کنید خیلی رو هم جمعشون نکنید...
سلام.
اول اینکه مجدداً بابت تمام راهنمائیهاتون تو این مدت تشکر میکنم.
در این مورد هم با شما موافقم اما خب شرایطم طوریه که این ارشد و دکترا خیلی برام مهم شده.
من سالهاست که تنها هدف و آرزوم این شده که یه روز بتونم برگردم دانشگاه و تدریس کنم. تنها کاری که واقعاً بهش علاقه دارم. من حتی تصورشم نمیتونم بکنم که تو یه اداره یا شرکت مشغول به کار بشم و کل هفته ۸ صبح تا ۴ عصر کار اداری یا برنامهنویسی کنم.
اما درس و تحقیق و دانشگاه واقعاً علاقه قلبی من هستن...
و البته خیلی چیزای دیگه هم برای من وجود داره که برای رسیدن بهشون باید از این مسیر بگذرم...
واسه همینه که این موضوع انقدر برام مهمه... یعنی برام حکم کلید تمام آرزوها و اهدافم رو پیدا کرده... پدرم خیلی مخالف این تک بعدی فکر کردنه اما من واقعاً در این مورد (فقط در مورد کار و تدریس) نمیتونم جور دیگهای فکر کنم... فقط دوست دارم تو یکی از واحدای دانشگاه خودمون مشغول بشم و با تمام علاقهام تدریس و تحقیق کنم...
ببینید اصلا منظورم این نبود که برای ارشد و دکتری تلاش نکنید. اگه به متن من دقت کنید گفتم ناراحت نشدم که قبول نشدم اما سال بعدش باز تلاشم کردم که قبول بشم (البته در کنار کنکور به فعالیت های مختلف غیر درسی هم مشغول بودم و تک هدفه دیگه نبودم).
منظورم دقیقا این بود که مدارک تحصیلی اونقدری ارزش نداره که حتی بخاطرش ۱ سال خودتون رو ناراحت و اذیت کنید و بخواهید از سلامتی تون براش مایه بزارید.
اگر به علم علاقه دارید واقعا دانشگاه مسیر خوبی نیست (حداقل بهترین مسیر نیست) و بجاش کار در شرکت های خوب + استفاده از منابع آنلاین مانند coursera.org خیلی خیلی بهتره. منتهی بنظرم با دید لیسانس خیلی نمیشه سمت این منابع سطح بالا رفت چون در لیسانس چیزی به اسم تحقیق رو یاد نگرفتیم و دیدمون خیلی محدود به کتابایی هست که دیدیم و ضمنا دیدمون بیشتر جنبه یادگیری مفاهیم تئوری بود تا استفاده از آنها. پس من خودم به غالب دوستام ارشد رو توصیه میکنم برن اما دکتری بنظرم واجب نیست (البته باز بستگی به هدفتون داره)
تا وقتی بخاین تو این مملکت زندگی کنید تنها راه همین دانشگاهه متاسفانه. ..این صحبت شما فقط اونور جواب میده که صرفا به تخصص و اخلاقیات اهمیت میدن. ۱۰۰ البته که با دکترا تو این مملکت هم به هیچ جا نمیشه رسید. من یکی فقط برای فرار از بیکاری هی دارم کنکور میدم.
[/quote]
ر
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 14 تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۴۲ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۳۵ ب.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط: خیر در درس پردازش زبان های طبیعی
افرین! شیرینی فراموش نشه فقط
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - همیلا - ۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۰ ب.ظ
(۱۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (14 تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۷ ق.ظ)همیلا نوشته شده توسط: چه خوب حال و روز این روزای من گفتین با ایت تفاوت که من حتی ازادم ثبت نام نکردم
وقتی به مهر ماه فک میکنم اینکه یکی میره دانشگاه اون یکی سر کار تنم میلرزه
برای مردم زندگی نکنید.
خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید. هر کس اولویت ها، اهداف و شرایط متفاوتی داره.
سعی میکنم ولی بعضی موقع ها نمیشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 14 تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۱۳ ب.ظ
آخیششش. حرفامو زدم چقدر دلم سبک شد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shahlaj - 14 تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۱ ب.ظ
سلام بچه ها نماز و روزه هاتون قبول
سوال داشتم ممنون میشم کسی بتونه کمکم کنه
اگه فقط sql به صورت حرفه ای بلد باشم میتونم کار خوب گیر بیارم؟
و همینطور برای تسلط چطور باید شروع کنم
|