|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - aamitis - 13 اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۰۲ ب.ظ
(۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۵۴ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: روزهای مونده به سال جدید رو دوست دارم. شلوغی خیابون هاش، تب و تاب عید و برای آدم عجولی مثل من که یه تنبلی ذاتی هم داره، لحظه های پایانی یه جورایی مثل یه موتور محرک قویه که باعث میشه کارامو زودتر تموم کنم و به هیچ چیز دیگه فکر نکنم.
کاش منم شلوغی خیابونو حس میکردم
شدیم مثل اصحاب کهف نمیدونیم دنیا چه خبره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 13 اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۰۵ ب.ظ
(۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۵۴ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: برای روز مهندس به یکی از دوستام تبریک گفتم با کلی قلب رنگی و مخلفات، بعد جوابش این بود: «سلام . ممنون» . هنوز بهش فکر میکنم اینجوری :| میشم. ذوقمو کور کرد :-(
ناراحت این چیزا نباشید. خیلی دیدم. برخی وقتا اون شخص آدم سرد و نچسبی هست اما غالب مواقع احتمال داره درگیر یه مشکل فکری یا روحی باشه!!
زیاد خودم بین دوستام دیدم که همیشه خوبن بعد یه وقت ازشون توقع داری کمکت کنن یا باهات بگن و بخندن اما اصلا همکاری نمیکنن. تو همه این موارد هم مشکلاتی داشتن که تو اون برهه اینطوری شدن
اصلا ممکنه دستش بند بوده!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 13 اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۴۱ ب.ظ
پارسال دم عید حال من رو نمیدونم یادتون هست یا نه، دغدغه ام این بود که شب عید خونه خودمون باشیم نه بیمارستان...
از اون جمع کوچیک خانوادگی که هر سال جمع بودیم، دو نفر کم شدن برای همیشه و چند نفر عضو جدید اضافه شدن
پارسال من و مامانم بیمارستان بودیم و بقیه با حال گرفته شب عید دور هم بودن
امسال رو نمیدونم، شاید طبق محاسباتم باز بیمارستان باشیم یا روزهای اول بعد سال تحویل بریم اونجا، مدتیه که فهمیدم دو نفر دیگه که تو اون جمع واسم عزیزن شاید خیلی کنارم نباشن و غصه هام بیشتر شده... البته به قول یکی عمر دست خداست و چه تضمینی هست که من خودم زودتر از اونا برم یا نه... یوقتایی دردای آدم انقدر از خودش بزرگتر میشه که دیگه ساکتش میکنه، دیگه فریاد زدن و درد و دل هم دردی ازش دوا نمیکنه
الان برام مهم نیست من کجا باشم و اونا کجا، فقط میخوام هر کی هر جا هست خوش باشه و در صحت و سلامتی
اینارو نوشتم که بهتون بگم، قدر بودن کنار عزیزانتون رو بدونید، یه چیزایی الان برای من جزو حسرتهام هست که شاید هیج وقت به چشم شما نیاد، داشته باشیدش و براتون عادی باشه و به چشمتون نیاد، قدر خانواده اتون رو بدونید، قدر کنار هم بودن قدر یه عالمه روزهای عادی که دارید و توش هیچ اتفاق خاصی نمیفته ولی باهمید... زندگی بازیهای عجیبی داره
پ.ن: ممنون میشم نقل قول نگیرید، چون احتمال بعدا بیام این پست رو"نقطه چین" کنم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ ق.ظ
وستا عزیز براتآرزوی بهترین ها را دارم .
من همیشه به یادتم هر وقت برای مریض ها دعا میکنم مسلما یاد مادرتون میفتم. خیلی وقتا هم حسابی نگرانت میشم اینکه این قدر احساست را می ذاری برای هر کسی که مشکل داری . برای بیمارای دیگه.......
نمی دونم دقیقا چی بگم من اصلا دلداری دادن بلد نیستم یا این که حرفای قشنگ و جملات مثبت بگم فقط آرزوی من اینه که به همه آرزو های قشنگت برسی
توکلت به خدا باشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۳۲ ق.ظ
همیشه بدونین حالت بدتری هم وجود داره
وستا اگه بدونی حالت بدتری هم وجود داره چی میگی!
حالا این تویی که باید قدر شرایط فعلیتو بدونی : )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - phd-stu - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۴۲ ق.ظ
امسال اولین سالی هست که میتونستم کنکور بدم و برای ادامه ی تحصیل باید میدادم و بی خیالش شدم. از این تصمیم خیلی خوشحالم، بالاخره یه بار تونستم پا روی نفس خودم بگذارم و کاری که میگفت انجام بده رو انجام ندم. خدا رو شکر
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۵۸ ق.ظ
سه روز هست دارم فرش میشورم :| هنوزم کلی کار داریم، فکر کنم تا آخر هفته پیش رو طول بکشه
فرش رو میدیم قالی شویی، مامانم میگه نه خوب نشسته، این خدماتیا میشورن، میگه نه خوب نیست، بعد من میسبام لبخند رضایت نمایان میشه کار با کیفیت قیمت مناسب
حالا فرش هیچی آب بازیه، ولی پاک کردن دیوار چی پروردگارا یکاری کن آبجیم خودش تنهایی پاک کنه، منم نظارت کنم مچکرم خدا
پ.ن: یه چیز با نمک بگم بخندید خاله ام میگفت، نوه اش خرابکاری کرده رو فرشش و مجبور شدن بشورنش، بعد خواهر زاده ام اینطوری گفت: خب بچه اس گناه داره، نتونسته خودشو کنترل کنه o_O آخه دفعه قبل من داشتم فرشارو میشستم انقدر بهش غر زدم، خرابکاری کرده بود
پ.ن: خب برم یه چای تازه دم بخورم و برم فرچه بکشم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۱۸ ب.ظ
(۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۵۸ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: سه روز هست دارم فرش میشورم :| هنوزم کلی کار داریم، فکر کنم تا آخر هفته پیش رو طول بکشه
فرش رو میدیم قالی شویی، مامانم میگه نه خوب نشسته، این خدماتیا میشورن، میگه نه خوب نیست، بعد من میسبام لبخند رضایت نمایان میشه کار با کیفیت قیمت مناسب
حالا فرش هیچی آب بازیه، ولی پاک کردن دیوار چی پروردگارا یکاری کن آبجیم خودش تنهایی پاک کنه، منم نظارت کنم مچکرم خدا
پ.ن: یه چیز با نمک بگم بخندید خاله ام میگفت، نوه اش خرابکاری کرده رو فرشش و مجبور شدن بشورنش، بعد خواهر زاده ام اینطوری گفت: خب بچه اس گناه داره، نتونسته خودشو کنترل کنه o_O آخه دفعه قبل من داشتم فرشارو میشستم انقدر بهش غر زدم، خرابکاری کرده بود
پ.ن: خب برم یه چای تازه دم بخورم و برم فرچه بکشم
خداقوت
پارسال بحث مانتو تک دکمه و گل گلی بود، جدی جدی یکسال گذشت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ ب.ظ
(۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۵۸ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: خاله ام میگفت، نوه اش خرابکاری کرده رو فرشش و مجبور شدن بشورنش.
تو اینجور موارد آب میکشن فرشو که کار ۱۰ دقیقه است شستن نداره دیگه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۰۷ ب.ظ
(۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (14 اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۵۸ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: خاله ام میگفت، نوه اش خرابکاری کرده رو فرشش و مجبور شدن بشورنش.
تو اینجور موارد آب میکشن فرشو که کار ۱۰ دقیقه است شستن نداره دیگه.
معلومه که حسابی تجربه دارید .
دوستی می گفت:
خیلی سال پیش که دانشجو بودم،
بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند.
تعدادی هم برای
محکم کاری دو بار این کار را انجام می دادند،
ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام
ساعت را سر کلاس بنشینی. هم
رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران
هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس
حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس
غایب بودند، جناب مجنون می گفت:
استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس
این خانم بود و بس، می گفت:
استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!
در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و
دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند.
امروز خبردار شدم که آگهی
ترحیم بانو را
با این مضمون چاپ کرد است:
هیـچ کس زنده نیست… همه مُردند . ...…
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۳۷ ب.ظ
تست سطح بینایی
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
+برا من شد گربه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۴۷ ب.ظ
(۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۳۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: تست سطح بینایی
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
+برا من شد گربه
سگ؛ ۱۴/
دوباره تست دادم شد پلنگ؛ ۲۲/
الان شاهین؛ ۲۷/
هر دفعه پیشرفت میکنم. ولی لپ تاپ من چون صفحه اش براقه نور رو منعکس میکنه، یه کم نور صفحه رو کمتر کردم بهتر شد دیدم.
ربات؛ ۳۱/
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۴۸ ب.ظ
(۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۳۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:
تست سطح بینایی
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
+برا من شد گربه
به ترتیب: گربه - پلنگ - ربات - شاهین
بهترینش همون ربات بود: ۳۲
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatemesoleimani - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۵۱ ب.ظ
(۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۳۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:
تست سطح بینایی
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
+برا من شد گربه
برا من اول پلنگ شد
و بار دوم شاهین
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 14 اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۲۰ ب.ظ
با عینک به زور ۱۹تا درست گفتم بعضی رنگا خیلی سخت بودن.
-----------------
پ.ن: با تست شنوایی هم میشه تا حدودی سن رو تشخیص داد:
دو تست زیر فرقی باهم ندارن:
صدای کامپیوتر رو کم کنین که بدجور گوشخراش میشه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
من ۱۶هزار هرتز به اونور رو نمیشنوم ولی دخترخالم که سنش کمه تا ۲۰kHz رو میشنید!
مقایسه با نتایج بقیه:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
پیر شدیم رفت.
|