|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۴۳ ب.ظ
دیگه دنیای فنی برام جذابیت نداره. بازار خیلی جالب تره.
اینم که هفت ساعت از روز پشت میز بشینم و آدمای مزخرف رو تحمل کنم برایم قابل تحمل نیست دیگه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Saman - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۰۱:۵۱ ب.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۳۲ ق.ظ)crevice نوشته شده توسط: بعضی وقتا هیچی اونی که میخای نیس. ایده آل گرا بودن خیلی مزخرف و افتضاحه.
----
برای سومین بار آنفولانزا رو در ماه اخیر گرفتم که نشون بدم که کار نشد نداره البته فکر کنم اینبار آنفولانزای خری گرفتم که دکتر دو آمپول روز اول و دو آمپول برای روز دوم تجویز کرده
منو یه پسرخاله م خیلی از این واژه "خری" استفاده میکنیم.
یعنی تا دیدم پوکیدم از خنده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elect - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۰۳:۵۵ ب.ظ
.....
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۰۴:۱۰ ب.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۷ ۰۳:۵۵ ب.ظ)elect نوشته شده توسط: واقعن جذابییت نداره یا چونن درمقایسه باانرزی ک صرف میشه و زحمتش, دستاورد متتناسب ب دس نمیاد؟
ینی میخوام بگم اگه ازنظرر مالی و اجتماعیی نتیجه مطلوب ب دس میومد بازم انصراف میددادین از رشته تخصصی خودتونن؟
لایک کننددگان و دیگراانم جواب بدن ممنون میشم
نمیدونم. من هیچ وقت به «اگه» ها فکر نمی کنم. همیشه تو دنیای واقعی زندگی می کنم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elect - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۰۴:۱۷ ب.ظ
......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۰۸:۲۵ ب.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۷ ۰۴:۱۷ ب.ظ)elect نوشته شده توسط: پس در صورتت تمایل از جذابییت های بازار بگین (همینطورر دیگران هم ج بدن ممنون میشم)
موضوع انشا: میخواهید چه کار شوید
بستگی داره. برای من دیدن سر زندگی بازار جذابیت داره. برنامه نویسی مستلزم اینه که چند ساعت فقط با کامپیوتر کار کنم. دوست دارم با آدم ها مراوده کنم تا کامپیوتر. به علاوه فکر می کنم تو بازار آزادی عمل بیشتری دارم تا برنامه نویسی. تو برنامه نویسی تهش اینه که آدم فریمورکشو عوض می کنه یا زبان برنامه نویسی رو. تو بازار آدم میتونه خلاقیت های متنوعی رو بزنه برای گسترش کسب و کارش به خرج بده. یا اصلا کسب و کارش رو عوض کنه. یا مثلا تو چند تا کار سهم داشته باشه.
انگیزه های مالی، استهلاک بالای برنامه نویسی و عمر پایین کار برنامه نویسی رو هم به دلایل عدم علاقه من به بازار اضافه کنید.
به علاوه دیگه دوست ندارم برای کسی کار کنم. آزادی عملم گرفته میشه. شاید به خودتون بگید کار بازار هم درگیری خودش رو داره. اما دیگه آدم برای یه بانک رفتن نباید با دو نفر هماهنگ کنه و تازه بعدش هم وسط کار یکی زنگ بزنه که اینترنت من وصل نمیشه برگرد اداره درستش کن! دوست ندارم رییس داشته باشم تا (احیانا) تو زندگی شخصیم فضولی کنه. تو شرکت های خصوصی که بیشتر سهم به رییس و سهامدار های شرکت میرسه. برنامه نویس عملا داره تو جوب بقیه آب میریزه.
من کارها رو تقسیم می کنم (که البته تقسیم بندی دقیقی هم نیست) به کارهای خدماتی و سرمایه گذاری. کار خدماتی ویژگی مهمی که داره اینه که تا زمانی که فرد کار می کنه بهش پول میدن و اگه کار نکنه کسی بهش پول نمیده. مثل کار مهندس ها، وکلا، مشاورها و حتی کارمندان دولت (تا حدی). کار سرمایه گذاری برعکسه. طرف به خاطر سرمایه ای که داره پول در میاره. فرضا صاحب یه کارگاه میتونه یه فرد مورد اعتماد پیدا کنه برای مدیریت کارگاه و خودش دیگه درگیر کار نشه و فقط سودش رو بگیره. حتی آدم هایی هستن که چند تا آپارتمان اجاره دادن و از این طریق درآمد دارن. حالا بعد از چند سال یه برنامه نویس کمک کرده به موفقیت یه شرکت دیگه و موقع ترک شرکت هیچی به غیر از حقوقی که گرفته نداره. اما همین فرد علاوه بر اجاره آپارتمان ها که در طی سالها گرفته، سرمایه خودش (آپارتمان ها) رو هم حفظ کرده.
این بود انشای من
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negarin_ - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۵۷ ب.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۷ ۰۳:۵۵ ب.ظ)elect نوشته شده توسط: واقعن جذابییت نداره یا چونن درمقایسه باانرزی ک صرف میشه و زحمتش, دستاورد متتناسب ب دس نمیاد؟
ینی میخوام بگم اگه ازنظرر مالی و اجتماعیی نتیجه مطلوب ب دس میومد بازم انصراف میددادین از رشته تخصصی خودتونن؟
لایک کننددگان و دیگراانم جواب بدن ممنون میشم
میدونی عزیزم، من یه چند سالی کار خصوصی انجام دادم، خسته شدم از اینکه وقت و بی وقت باید کار میکردم؛ همش در حال یادگیری بودم، همش میگفتم این کار تموم بشه این مدت تموم بشه ، همه چی روی روال میفته و من میتونم زندگی عادی خودم رو داشته باشم... درآمدم خوب میشه پس میتونم خوشحال باشم... اما ته تهش دیدم نه، توقعات مدیران و شرکت ها تمومی نداره، مدیرانی که بعضی شون هنوز تکلیف خودشون رو با شرکتشون نمیدونن، انتظاراتت هم برآورده نمیشه... دیکه استپ کردم و دنبال راه های جایگزینی که قاعدتا باید توی این یکسال به نتیجه برسه اگر اگر استقامت کنم.. به نتیجه رسید حتما اینجا خبرشو میدم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - big cloud - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۱۱:۱۲ ب.ظ
فکر میکنم من هم مثل استیو جابز دیوانه باشم. (البته نابغه نیستم) بعد از حدود ۱۰ سال برنامه نویسی خسته نشدم هنوز البته کار بازار را هم دوست دارم. اما نمیدونم چرا هر کاری هم میخوام بکنم دوست دارم اون کار را راه بندازم گاهی یه سر بهش بزنم و خودم بازم کد بزنم
شاید چون از اول تفریحی کار کردم و بیشتر عمر برنامه نویسیم دور کار بودم و برا خودم زندگی کردم.( اینم سختیای خودش را داره اما دیگه رئیس بازی نداره)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۱۱:۱۴ ب.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۷ ۰۸:۲۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: برنامه نویس عملا داره تو جوب بقیه آب میریزه.
الان شما یه شغل معرفی کن که آب تو جوب خودت بریزه؟!
دنیا همینه دیگه
هرچقدرم لیبرال تر یا به قول شما بازار آزادتر بشه بدترم میشه
سرمایه دارای بزرگ کوچیکترا رو میبلعن و بزرگتر میشن
کلی آدم بدبخت شب و روز عرق میریزن تا یه چند نفر خاص تو لاکچری ترین وضعیت ممکن عرق بخورن
سوسیالیستی و دولتی و حکومتی و .. هم که قتلگاه خلاقیت و بهشت رانت و فساده.
کلاً هر جور بازار و مکتبی یه ایراداتی داره و یه مزایایی
به نظرم نباید اصن به این چیزا فکر کرد
ما به این دنیا نیومدیم که کار کنیم. پس کار اولویت اول نباس باشه. کار فقط یه ابزاره. همه چیز نیست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۱۱:۴۱ ب.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۷ ۱۱:۱۴ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط: الان شما یه شغل معرفی کن که آب تو جوب خودت بریزه؟!
دنیا همینه دیگه
هرچقدرم لیبرال تر یا به قول شما بازار آزادتر بشه بدترم میشه
سرمایه دارای بزرگ کوچیکترا رو میبلعن و بزرگتر میشن
کلی آدم بدبخت شب و روز عرق میریزن تا یه چند نفر خاص تو لاکچری ترین وضعیت ممکن عرق بخورن
سوسیالیستی و دولتی و حکومتی و .. هم که قتلگاه خلاقیت و بهشت رانت و فساده.
کلاً هر جور بازار و مکتبی یه ایراداتی داره و یه مزایایی
به نظرم نباید اصن به این چیزا فکر کرد
ما به این دنیا نیومدیم که کار کنیم. پس کار اولویت اول نباس باشه. کار فقط یه ابزاره. همه چیز نیست.
با این نگرش و دید منفی قرار نیست چنین چیزی رو پیدا کنی. وقتی از اول خودت رو باخته فرض می کنی قرار نیست آخرش موفق بشی.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 01 بهمن ۱۳۹۷ ۱۱:۵۵ ب.ظ
بارها اومدم اینجا چیزی بنویسم ولی یه احساس درونی عمیق رو نمیشه اونطوری که حق مطلب ادا بشه توصیف کرد.. الانم نوشتم و پاک کردم.
فقط این که به خاطر موضوعی که در گذشته اتفاق افتاده و مقصرش هم تا حد زیادی خودم بودم به شدت احساس گناه میکنم.. ای بابا نمیشه بیشتر نوشت ...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 02 بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۰۲ ق.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۹۷ ۱۱:۵۵ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: بارها اومدم اینجا چیزی بنویسم ولی یه احساس درونی عمیق رو نمیشه اونطوری که حق مطلب ادا بشه توصیف کرد.. الانم نوشتم و پاک کردم.
فقط این که به خاطر موضوعی که در گذشته اتفاق افتاده و مقصرش هم تا حد زیادی خودم بودم به شدت احساس گناه میکنم.. ای بابا نمیشه بیشتر نوشت ...
راه جبرانی نیست؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elect - 02 بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۱۶ ق.ظ
.....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 02 بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۳۴ ق.ظ
(۰۲ بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۰۲ ق.ظ)hope_ نوشته شده توسط: راه جبرانی نیست؟
نمیدونم. فکر کن ۳-۴ سال از عمرت هدر رفته، میتونی زمان رو برگردونی؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 02 بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۴۶ ق.ظ
.....
|