|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - setaiesh - 11 فروردین ۱۳۹۱ ۰۷:۲۹ ب.ظ
(۰۸ فروردین ۱۳۹۱ ۰۶:۵۶ ب.ظ)Eternal8620 نوشته شده توسط: (08 فروردین ۱۳۹۱ ۰۵:۲۴ ب.ظ)parva نوشته شده توسط: لبخنــــــــــــــــــد تو را چند صباحــــــــی است ندیدم
یک بار دگر خانــــــــــه ات آباد بگو ســــــــــــــــیب!!
راستش من تا حالا نسبت به منفی و مثبت دادن دوستان هیچ نظری ندادم ولی انگار...
پیشنهاد میکنم یه گزینه معکوس ِ "سپاس" که عنوان کننده کلمه "dislike" باشه در پیامها قرار بدن تا اگر از دوستان با متنی مخالف بون یا خوشایند نیامد، به جای اینکه تعمدا یا از سر ناآگاهی مخافتشون را با نمره منفی نشون بدن، با این گزینه و کلیک روش مساله روشن تر بشه.
فکر میکنم خیلی موضوع را راحت تر کنه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - homa - 11 فروردین ۱۳۹۱ ۰۸:۵۴ ب.ظ
دلـت کــه گــرفـتـه بـاشـــد
با صدای دســتـفــروش دوره گرد هم گــریــه می کنی چه برسد به ....!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 11 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۳۶ ب.ظ
از زشت رویی پرسیدند:"آن وقت که جمال پخش می کردند، کجابودی؟" پاسخ داد:"درصف کمال."
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatemeh-r - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۰۴ ق.ظ
از روزی که کنکور دادم حالم خیلی بده . دارم عقلم رو از دست میدم . اصلا نفهمیدم چرا اینجوری کنکور دادم. خودمو باخته بودم
راستش چرا خدا اینجوری میکنه . به خدا من واقعا زحمت کشیدم. ای کاش کاری پیدا میشد. فک کنم تا ۴ خرداد دوام نیارم.
به پوچی رسیدم. به من نخندین اما انگار ایمانم هم ضعیف شد. دیگه هیچی و هیچکی رو دوست ندارم . خدا لعنتشون کنه
|
----- - - rasool - - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۲۳ ق.ظ
(۱۲ فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۰۴ ق.ظ)fatemeh-r نوشته شده توسط: از روزی که کنکور دادم حالم خیلی بده . دارم عقلم رو از دست میدم . اصلا نفهمیدم چرا اینجوری کنکور دادم. خودمو باخته بودم
راستش چرا خدا اینجوری میکنه . به خدا من واقعا زحمت کشیدم. ای کاش کاری پیدا میشد. فک کنم تا ۴ خرداد دوام نیارم.
به پوچی رسیدم. به من نخندین اما انگار ایمانم هم ضعیف شد. دیگه هیچی و هیچکی رو دوست ندارم . خدا لعنتشون کنه
کار من از این همه غم گذشته..... من خودِ غم شده ام....
حق دارید که ناراحت باشید. خیلی سختی ها کشیده اید. با این وضع کاهش سوالات و طرح سوال و ... . (و البته خیلیای دیگه هم ممکنه وضعیت شما رو داشته باشند)
چی بگم؟!
زخم ها سر به هم آورده خدایا چه کنم؟! // مثنوی واژه کم آورده خدایا چه کنم؟!
اما مطمئن باشید هیچ زحمتی توی نظام هستی گم نمی شه. اینجا نتیجه نگیرید ، جای دیگه به جاش میگیرید و بهتون می دن.
.
.
.
همیشه دل آرام می گیره با یاد خودش ، فقط خودش
اون همیشه و همه جا با توست.
تکیه کنید به خودش. خودتون رو بسپرید به او.
طاقت بیارید.
صبر بر جور فلک کن ، تا برآیی روسفید // دانه چون در آسیاب افتد ، تحمل بایدش
و به نظرم فعلا زیاد به نتیجه کنکور فکر نکنید. هر موقع وقتش شد می تونید بیشتر راجع بهش فکر کنید.
الان می تونید خودتون رو با کارها و فعالیتهای مفیدی که به نظرتون خوبن ، مشغول کنید. برای آینده تون برنامه بریزید. و ...
چه خوش گفت دکتر شریعتی :
در بن بست هم راه آسمان باز است ، پرواز را بیاموز ...
و زندگی جریان دارد ، چون آب روان .
توکل برخدا. ان شاء الله نتیجه ای شایسته ، دریافت می کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۵۶ ق.ظ
گر دو روز دور گردون بر مراد ما نرفت.........عاقبت یکسان نماند حال دوران غم مخور
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sasanlive - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۰۱:۰۲ ق.ظ
(۱۲ فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۰۴ ق.ظ)fatemeh-r نوشته شده توسط: از روزی که کنکور دادم حالم خیلی بده . دارم عقلم رو از دست میدم . اصلا نفهمیدم چرا اینجوری کنکور دادم. خودمو باخته بودم
راستش چرا خدا اینجوری میکنه . به خدا من واقعا زحمت کشیدم. ای کاش کاری پیدا میشد. فک کنم تا ۴ خرداد دوام نیارم.
به پوچی رسیدم. به من نخندین اما انگار ایمانم هم ضعیف شد. دیگه هیچی و هیچکی رو دوست ندارم . خدا لعنتشون کنه
اول باید ببینین کنکور اینقدر ارزش داره که براش اینهمه غصه میخورین ؟؟؟
فرضا کنکور قبول شدین .خوب بعدش چی؟
دنیا همون دنیاست.
ما هم همون آدمها.
دوباره آرزوهای جدید.
دوباره خواسته های جدید.
دوباره نگرانی ها برای نرسیدن به خواسته های جدید.
هدفتونو بزرگتر از این چیزا بگیرین.اینا مسائل خیلی خیلی خیلی کوچک زندگین.
آدم سعی میکنه به این خواسته های کوچکش برسه. اما اگر هم نرسید , نباید خیلی خودشو عذاب بده که چرا نشد. اگه خیلی اصرار دارین و علاقه دوباره میخونین. و اگر هم نه به کارای دیگه مشغول شین.
متاسفانه نظام آموزشی غلط ایران که منشا اون هم از پایه ای ترین مقاطع تو کشور شروع میشه باعث شده جوونا بعده قبول نشدن تو کنکور دچار افسردگی و نا امیدی بشن. چون نه تضمین تحصیلی دارن و نه تضمین شغلی.
این شرایط برای همه هست. برای عده ای که پول و پارتی ندارن بیشتر و برای اونایی که پول و پارتی دارن کمتره.
و متاسفانه این شرایط تو قسمتهای مختلف و ارگانهای مختلف کشور وجود داره.از همین دانشگاه گرفته تا ادارات و سربازی و ورزش و....
سعی کن روحیتو نبازی.
این مدت برو دنبال علایق دیگت تا نتیجه بیاد.
اونوقت که نتیجه اومد همون موقع تصمیمهای جدیدتر و پخته تری رو بگیر.
موفق باشی.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Donna - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۰۱:۱۰ ق.ظ
سرزمینی را میشناسم که در آن دانش خاک میکنند و خرافات برداشت.
...
اینجا خود جهنمی است برای اهل خرد
و بهشتی برای پیناکیوهای بی آشیانه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatima1537 - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۰۳:۲۴ ق.ظ
(۱۲ فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۰۴ ق.ظ)fatemeh-r نوشته شده توسط: خودمو باخته بودم
راستش چرا خدا اینجوری میکنه . به خدا من واقعا زحمت کشیدم. ای کاش کاری پیدا میشد. فک کنم تا ۴ خرداد دوام نیارم.
به پوچی رسیدم.
دنیا ارزش این چیزها رو نداره،درس فقط یک بخش کوچک از زندگیه.تا همین حالا که لیسانس گرفتید هم خدارو شکر. خدا بنده هاش رو میبینه.
خوشبختانه رشته ما اونقدر وسیع و متنوع هست که میشه در هر حوضه ای فعالیت کرد و کلی سرگرم بشیم.میشه یه زبان برنامه نویسی جدید یاد بگیرید یا توی یک حوزه از کامپیوتر اطلاعات کسب کنید و قوی بشید مثلا شبکه یا طراحی صفحه وب و...
به نظر من نباید زمان رو از دست داد و اگربیکار بشینیم بدترین ضربه رو به خودمون زدیم.
من یه مدتی دچار مشکلی شدم که حاضر بودم ، کنکور که هیچی ، همه آرزوهای دیگه ام رو هم از دست بدم اما خدا این یه خواسته ام رو برآورده کنه
اگر تنتون سالمه و خانواده هم کنارتون هستن و درکتون میکنن دیگه این بالاترین خوشبختیه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - firouzi.s - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۰۹:۵۵ ق.ظ
سلام
یه ۹ روزی نبودم دلم خیلی تنگ شده بود
امسال عید سفر رفتیم خیلی خوب بود اصفهان ومشهد وساوه
ناراحتی خراب کردن کنکورم هم دیگه داره کمتر میشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۲۵ ق.ظ
(۱۲ فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۰۴ ق.ظ)fatemeh-r نوشته شده توسط: از روزی که کنکور دادم حالم خیلی بده . دارم عقلم رو از دست میدم . اصلا نفهمیدم چرا اینجوری کنکور دادم. خودمو باخته بودم
راستش چرا خدا اینجوری میکنه . به خدا من واقعا زحمت کشیدم. ای کاش کاری پیدا میشد. فک کنم تا ۴ خرداد دوام نیارم.
به پوچی رسیدم. به من نخندین اما انگار ایمانم هم ضعیف شد. دیگه هیچی و هیچکی رو دوست ندارم . خدا لعنتشون کنه
در جواب این ارسال شما دوستان من ، نکات خوبی رو گفتن که قبولی چقدر میارزه ، سلامتی چقدر و ...
واقعا این دنیا چیزی نیست که بخاطرش تا این حد خودمون رو زجر بدیم ، به قول مولوی ( دیوان شمس - همینجا از فرصت استفاده کنم و یه نکته تو پرانتز بگم که هر چند اسم دیوان ، دیوان شمس هست اما متعلق به مولویه بعضیا فکر میکنن که چون نوشته دیوان شمس ، شاعرش شمس بوده در حالی که شمس استاد اخلاق مولانا بوده ) :
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
نفسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان
ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم
...
نفسی فوق طباقم نفسی شام و عراقم
نفسی غرق فراقم نفسی راز تو رندم
نفسی همره ماهم نفسی مست الهم
نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم
...
نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم
نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم
انسان همیشه همینه و مدام در پی آرزوهایش هست و هیچ آرزویی اونو سیراب نمیکنه و یعنی شما به هر آرزویی هم که برسید آرزوی دیگری دارید . میخوام بگم اینقدر آرزوها متنوع هست و اگه یکی برآورده نشه اونقدر آرزو میمونه براش که بعد از مدتی اگر واقعا بخواد اون آرزو رو فراموش میکنه و به دنبال آرزوهای دیگه خودش میره . یه نکته هم هست : همیشه اون چیزی که دنبالش هستیم به صلاح ما نیست پس نباید از نرسیدنش غصه خورد ( درسته ناراحت میشیم اما نباید این غصه ما رو نابود کنه! )
اما میشه از یه دیدگاه دیگه اینجور اتفاقات را بررسی کرد و این مختص به تنها شما نیست : زیاد تلاش کردن دلیلی برای پیروز شدن نیست! مهم اینه که هدفمند تلاش کنید . شاید این جمله را شنیده باشید : << برنامه ریزی قبلی مناسب ، مانع عملکرد ضعیف میشود >> . ممکنه شخصی تلاش زیاد کنه اما تلاش های اون شخص پراکنده باشه اما شخص دیگر با تلاشی کمتر اما هدفمند نتیجه بسیار بهتری کسب میکنه
وارد عمل شدن بدون برنامه ریزی علت همه شکست هاست.
پس بجای غصه خوردن برای هر چیزی ( نه تنها کنکور ) فکر چاره باشید . یه انسان قوی در مواجه با مشکلات بجای ناراحتی و خودخوری ، دنبال راه حل میگرده
از مواهب خدادادی خودتون لذت ببرید و قدر این لحظات دور هم بودن ( خانواده و دوستان ) رو بدونید .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۳۰ ق.ظ
آن چه که با پول می خری، رفع مشکل نیست، پرداخت هزینه است
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - maryami - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۱۲:۴۲ ب.ظ
آدمی را امتحان به کردار باید کرد نه به گفتار، چه بیشتر مردم زشت کردار و نیکو گفتارند.
فیثاغورث
|
خیالی نیست - - rasool - - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۰۴:۱۹ ب.ظ
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان بامن سحر کن
بالاخره این عید معروف هم رفت و به تاریخ پیوست. از تو بگذشتم و بگذاشتمت ...
چقدر زود می گذرند لحظاتت ای عمر من. کمی درنگ کن ... آهسته تر بران . حالا چه عجله ایه!
اصلا تمام آفرینش برای تو خلق شده اند. برای اینکه تو بالا بری . خوب بالاخره تو هم یه حرکتی چیزی ! همه منتظرتن. (خودمم جزء این تو هستما!)
خوب البته سختیایی هم هست : هرکه درین درگه مقرب تر است // جام بلا بیشترش می دهند
زندگی خیلی فراز و نشیب داره . این رسم زندگیه. یه چیزی تو مایه های موج سینوسیه! مهم اینه که افتان و خیزان ادامه بدیم و نایستیم. یعنی موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
امیدوارم همه مون یه روزی اکیدا صعودی بشیم!
.
.
.
.
.
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mamat - 12 فروردین ۱۳۹۱ ۰۴:۱۹ ب.ظ
خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بال های استعاری
لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری
آفتاب زرد وغمگین، پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشم های پینه بسته
خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه باز حوادث
درستون تسلیت ها، نامی از ما یادگاری
|