|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 07 اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۴۱ ب.ظ
گــــــودبای مانشت جان!…
حلـال کنید : )
بازخــواهیم گشت!
شــــاید سوالا رو بیام جواب بدم :دی
never have I dealt with"
anything more difficult
than my own soul."
مگیر
آیـــنه
پیشِ
زِ خویش
بیــــزاران!
۷ اسفند ۹۵
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - my major - 08 اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۴۸ ق.ظ
خدایا شکرت! شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!شکر!.......
هر چی شکر کنم بازم کمه.............
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 08 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۳۴ ب.ظ
خاک شهداء عجیب دامنگیره...
__________________
من تا دو سال پیش، اصلاً نرفته بودم راهیاننور.
اما از همون اسفند دو سال پیش که پام به دوکوهه و طلائیه و شلمچه و هویزه و... باز شد، بدون هیچگونه اغراقی یه گوشه از قلبم اونجا جا موند. طوری که تو این دو سال ۴ بار هر طور بود خودمو رسوندم اونجا.
__________________
واقعاً اگر کسی لذت پیادهروی نیمه شبانهٔ چند کیلومتری پادگان دوکوهه تا حسینیه گردان تخریب، ظهر تاسوعای طلائیه، ظهر عاشورای فکه، شبهای هویزه کنار مزار سید حسین علمالهدی، غروب شلمچه و گذر از شیارهای منطقه فتحالمبین رو تجربه نکنه بدجور ضرر کرده... بدجور... نه صرفاً به خاطر بُعد ملی و مذهبیش... بلکه به خاطر حس عجیبی که اون خاک داره و تمامِ آدم رو فرا میگیره... و من شخصاً هیچ جای دیگهای تجربهاش نکردم...
__________________
به دوستانی که تا حالا اونجا نرفتند اکیداً توصیه میکنم فقط به خاطر دل خودتون هم که شده یکبار اون فضا رو تجربه کنید و خودتون رو از این لذت محروم نکنید...
__________________
من امسال به خاطر دو تا کار مهمی که داشتم، اول تصمیم گرفتم نرم، اما بعدش هر چقدر گذشت دیدم عین بچهٔ کوچیکی شدم که مادرشو گم کرده و آروم و قرار نداره...
خیلی دیر ثبتنام کردم...
منت به سر بنده بذارید، لطف کنید، دعا کنید که ثبتنامم قطعی بشه و بتونم برم... بهش محتاجم...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SepidehP - 08 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۴۸ ب.ظ
چرااا نمی تونم نباشــــم؟؟؟
میخوام نباشم واقعااااا
چرااا نمی تونـــــم!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۰۲ ق.ظ
(۰۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۳۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: من امسال به خاطر دو تا کار مهمی که داشتم، اول تصمیم گرفتم نرم، اما بعدش هر چقدر گذشت دیدم عین بچهٔ کوچیکی شدم که مادرشو گم کرده و آروم و قرار نداره...
خیلی دیر ثبتنام کردم...
منت به سر بنده بذارید، لطف کنید، دعا کنید که ثبتنامم قطعی بشه و بتونم برم... بهش محتاجم.
انشااله که بتونین برین ما رو هم دعا کنین
چه جالب امروز همینطوری داشتم فکر می کردم به این موضوع که الانم این پست رو دیدم جالب بود!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - James Sullivan - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۱۰ ق.ظ
..........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - razani.n - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۳۵ ق.ظ
(۰۹ اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۱۰ ق.ظ)James Sullivan نوشته شده توسط: ..........
اینا یعنی چی؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sajad90 - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۰۶:۲۶ ب.ظ
فراموشی نشدنی ترین کار دنیاست...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - James Sullivan - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۰۷:۰۲ ب.ظ
(۰۹ اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۳۵ ق.ظ)razani.n نوشته شده توسط: (09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۱۰ ق.ظ)James Sullivan نوشته شده توسط: ..........
اینا یعنی چی؟!
دکمه حذف نداره قسمت نظرات،برخی مواقع در پاسخ برخی دوستان نظری می نویسم بعد تصمیم میگیرم پاک کنم چون دکمه حذف نداره و سیستم میگه حداقل کاراکتر را باید نوشته بشه چند نقطه میزارم. از این بعد به جای نقطه می نویسم بدون شرح.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۱۵ ب.ظ
(۰۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۳۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: به دوستانی که تا حالا اونجا نرفتند اکیداً توصیه میکنم فقط به خاطر دل خودتون هم که شده یکبار اون فضا رو تجربه کنید و خودتون رو از این لذت محروم نکنید...
خیلی ها میگفتن اونجا یه مشت خاکه..........
ولی یه مشت خاک نبود یه دنیای دیگه بود
شاید اونجابود فهمیدم آرزوی شهادت یعنی چه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - razani.n - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۲۱ ب.ظ
(۰۹ اسفند ۱۳۹۵ ۰۷:۰۲ ب.ظ)James Sullivan نوشته شده توسط: (09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۳۵ ق.ظ)razani.n نوشته شده توسط: (09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۱۰ ق.ظ)James Sullivan نوشته شده توسط: ..........
اینا یعنی چی؟!
دکمه حذف نداره قسمت نظرات،برخی مواقع در پاسخ برخی دوستان نظری می نویسم بعد تصمیم میگیرم پاک کنم چون دکمه حذف نداره و سیستم میگه حداقل کاراکتر را باید نوشته بشه چند نقطه میزارم. از این بعد به جای نقطه می نویسم بدون شرح.
آهان
فک کردم شاید معنی خاصی بده!
آخه هی دیدم بعضیا نقطه چین گذاشتن!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۴۵ ب.ظ
..............
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 09 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۴۸ ب.ظ
ی اتفاق ساده میتونه ی روز کامل آدمو ناراحت کنه ولی ی اتفاق ساده تر , مثل یه سلام یا دیدن ی فرد خاص یا خیلی چیزای ساده ی دیگه میتونه چند روز آدمم رو شارژ نگه داره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 10 اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۲۵ ق.ظ
استادی که چندین و چند سال همیشه و همه جا زحمتتو کشیده و حتی جاهایی که وظیفهای نسبت بهت نداشته باز هم تنهات نذاشته و راهنمائیت کرده رسماً حکم گنج رو داره. یکی مثل پدر و مادر.
خدا حفظشون کنه واسم.
________________
من چقدر خوشحال و خوشبختم که استاد راهنمام، بهترین استاد تمام این سالهامه. واقعاً خیلی عالیه که بدون هیچ استرسی میتونم کارمو جلو ببرم و بهواسطهٔ سالها ارتباط استاد و شاگردی و شناخت دوطرفه، دغدغهٔ نحوهٔ تعامل با استاد راهنما و چگونگی راهنمائی گرفتن و گزارش دادن و... که سایر دوستانم دارند رو ندارم.
___________________
از فردا، دوباره کار پایاننامهمو استارت میزنم. توکل بر خدا.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 10 اسفند ۱۳۹۵ ۰۲:۰۳ ق.ظ
خوبه آدم برای سود و خودخواهی خودش باعث رنجش بقیه نشه.
|