|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۱۰:۵۱ ق.ظ
(۱۹ شهریور ۱۳۹۵ ۱۰:۱۶ ب.ظ)zarisa نوشته شده توسط: تا سر حد جنون از خودم متنفرم......................
از شندین اینطور جملات به شدت ناراحت میشم !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۶ ق.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۹:۳۲ ق.ظ)Ametrine نوشته شده توسط: (19 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: اینا همشو بریز دورررر
چرا؟
حداقل خوندن یک کتاب در این زمینه ها مفید هست به نظر من.
منم نسبت به سخنران های انگیزشی و قانون جذب و این حرفا نظر خوبی ندارم. فکر می کنم یه دسته از افراد هستن که بدون اینکه اینها رو خونده باشن برنامه ریزی می کنن و اراده می کنن و به اهدافشون میرسن. یه عده دیگه هم هستن که بزرگترین مشکلشون اراده است اما به جای اینکه مشکل اصلی رو حل کنن به این کتاب ها پناه می برن.
پ.ن: منظورم کاربر خاصی نبود.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ele - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۰۹ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۲۹ ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: [quote='ele' pid='421354' dateline='1473452046']
منم روز چهارم تمرینم بود به یه پسره زدم چیزیش نشد ولی بهش برخورد با یه راننده خانم تصادف کرده
من به جای اون آقا از شما معذرت میخوام که با ماشین از رووش رد شدید و یه کم بهش برخورده
اگه با ماشین از روش رد میشدم که دور از جونش الان زنده نبود سرعتمون کم بود چیزیش نشد خدارو شکر بعد از تصادف الکی شلوغش کرد تقریبا ۱۸ سال سن داشت میخواست ادای پسرای لات رو دربیاره کارمون به دادگاه کشید تو دادگاه به قاضی هم توهین می کرد چه برسه به من که بهش زده بودم از نظر خودش حقم بود که شیشه ها رو رو سرم ریخته بود
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Ametrine - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۵۵ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۶ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۹:۳۲ ق.ظ)Ametrine نوشته شده توسط: (19 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: اینا همشو بریز دورررر
چرا؟
حداقل خوندن یک کتاب در این زمینه ها مفید هست به نظر من.
منم نسبت به سخنران های انگیزشی و قانون جذب و این حرفا نظر خوبی ندارم. فکر می کنم یه دسته از افراد هستن که بدون اینکه اینها رو خونده باشن برنامه ریزی می کنن و اراده می کنن و به اهدافشون میرسن. یه عده دیگه هم هستن که بزرگترین مشکلشون اراده است اما به جای اینکه مشکل اصلی رو حل کنن به این کتاب ها پناه می برن.
پ.ن: منظورم کاربر خاصی نبود.
قبول دارم بعضی ها مشکل اراده دارن و صدتای این کتاب ها و سخنرانی ها هم کمکی بهشون نمیکنه.
ولی هدف این جور برنامه ها و کتاب ها خوبه و میتونه برای برخی افراد جرقه ای باشه.
و بله افراط در هر چیزی خوب نیست و نتیجه ی عکس میتونه داشته باشه.
گاهی فقط یک جمله کافیه که آدم به خودش بیاد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milestone - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۱۲ ب.ظ
یعنی یه رزومهای نوشتم که اگه گوگل ببینه، همین الان چارتر اختصاصیش رو واسم میفرسته!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۵۲ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۱۰:۵۱ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: [
از شندین اینطور جملات به شدت ناراحت میشم !
ممنونم. راضی نیستم کسی ناراحت بشه .شما خودتون رو ناراحت نکنید، خودکرده را تدبیر نیست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۳:۴۷ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۵۵ ب.ظ)Ametrine نوشته شده توسط: (20 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۶ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۹:۳۲ ق.ظ)Ametrine نوشته شده توسط: (19 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: اینا همشو بریز دورررر
چرا؟
حداقل خوندن یک کتاب در این زمینه ها مفید هست به نظر من.
منم نسبت به سخنران های انگیزشی و قانون جذب و این حرفا نظر خوبی ندارم. فکر می کنم یه دسته از افراد هستن که بدون اینکه اینها رو خونده باشن برنامه ریزی می کنن و اراده می کنن و به اهدافشون میرسن. یه عده دیگه هم هستن که بزرگترین مشکلشون اراده است اما به جای اینکه مشکل اصلی رو حل کنن به این کتاب ها پناه می برن.
پ.ن: منظورم کاربر خاصی نبود.
قبول دارم بعضی ها مشکل اراده دارن و صدتای این کتاب ها و سخنرانی ها هم کمکی بهشون نمیکنه.
ولی هدف این جور برنامه ها و کتاب ها خوبه و میتونه برای برخی افراد جرقه ای باشه.
و بله افراط در هر چیزی خوب نیست و نتیجه ی عکس میتونه داشته باشه.
گاهی فقط یک جمله کافیه که آدم به خودش بیاد.
همیشه اینطور نیست. گاهی خوندن کتاب و مشاوره و هزار تا چیز دیگه م نمیتونه آدم رو عوض کنه و از اون شرایط مزخرفی که توش هست در بیاره. اینا موفتی هستن. شاید جو بگیره آدم رو و چند روزی آروم تر باشه. اما آرامش مطلق نیست. مثل دندونی که خرابه. مشاوره مثل دنتول میمونه. کتاب مثل مسکن هست. تا دندونو نکنی دردت خوب نمیشه. تا از اون شرایط خودت رو خالی نکنی نمیتونی ازش خلاص بشی.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Ametrine - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۴:۰۴ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۳:۴۷ ب.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: همیشه اینطور نیست. گاهی خوندن کتاب و مشاوره و هزار تا چیز دیگه م نمیتونه آدم رو عوض کنه و از اون شرایط مزخرفی که توش هست در بیاره. اینا موفتی هستن. شاید جو بگیره آدم رو و چند روزی آروم تر باشه. اما آرامش مطلق نیست. مثل دندونی که خرابه. مشاوره مثل دنتول میمونه. کتاب مثل مسکن هست. تا دندونو نکنی دردت خوب نمیشه. تا از اون شرایط خودت رو خالی نکنی نمیتونی ازش خلاص بشی.
آره خب منم نگفتم همیشه که
من فقط گفتم این گزینه ها هم هست و میتونه کمک کنه.
درسته باید آدم خودش رو خالی کنه. به عقیده ی من باید دوره اش بگذره.
من معتقدم وقتی بیشتر درباره ی خودت و مشکلت بدونی و رفتار خودت رو در مقابل مشکلاتت تحلیل کنی، راحت تر میتونی این دوره رو بگذرونی و در آخر چیزهایی هم یاد میگیری که باید سعی کنی فراموش نکنی!
و در نهایت برای بیشتر دانستن، کتاب گزینه ی خوبی هست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SepidehP - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۴:۲۰ ب.ظ
مولوی با کبکبه و دبدبه در حالی که مریدانش احاطه اش کرده بودند و آب وضویش را به تبرک بر می داشتند با شمس برخورد کرد و با تکبر در او نگریست.
شمس گفت سوالی دارم.
مولوی گفت بپرس.
شمس گفت بگو بدانم محمد(ص) پیامبر ما برتر بود یا حلاج شیخ ما؟
مولوی خشمگین شد و گفت کفر می گوئی؟
شمس گفت پس چرا محمد پس از سالها عبادت خدا هنوز در دعاهایش این گونه می خواست که: "خدایا خودت را به من بشناسان" ولی حلاج آنقدر در خدا غرق شده بود که می گفت من خدا هستم و فریاد انا الحق می زد.
مولوی درماند.
شمس روی برتافت و رفت.
مولوی به التماس به دنبال وی روان شد و تمنا کرد تا شمس پاسخش گوید.
شمس گفت :چون نمی دانی چرا با این تکبر و تفرعن بر زمین خدا راه می روی؟
پاسخ این است که محمد(ص) دریانوش بود و هرچه از معرفت خدا در جام وجودش می ریختند پر نمی شد ولی جام حلاج ظرفیت نداشت تا اندکی در آن ریختند مست شد و به عربده کشی افتاد.
آن که را اسرار حق آموختند مَُهر کردند و دهانش دوختند....
- پله پله تا ملاقات خدا -
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mina95 - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۵:۰۰ ب.ظ
(۱۹ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۰۸ ب.ظ)Ametrine نوشته شده توسط: (19 شهریور ۱۳۹۵ ۰۳:۰۰ ب.ظ)mina95 نوشته شده توسط: اگر کتاب خوبی در این زمینه ها می شناسید میشه اسم کتاب رو بنویسید ......تشکر بی پایان.
راستش من توی معرفی کتاب به افراد یه کم وسواس دارم!
باید تا اندازه ای شخص مقابلم رو بشناسم تا بهش کتاب معرفی کنم.
در زمینه ی موفقیت نویسندگان معروفی هستن که کتاب ها و سخنرانی هاشون خیلی مورد استقبال قرار گرفته.
مثل آنتونی رابینز، برایان تریسی و ...
میتونید یه سرچ کنید کتاباشون رو یه نگاه بندازید...
با این حال چند تا از کتاب های مشهور رو معرفی میکنم یه نگاه بندازید بهشون بد نیست.
تو همانی که می اندیشی از جیمز آلن
چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد از اسپنسر جانسون
اسرار موفقیت از آنتونی رابینز
پدر پولدار، پدر بی پول از رابرت کیوساکی
هفت عادت مردمان موثر از استیون کاوی
ولی به نظر من خب اینها چون غربی هستن باید بعد از خوندن کتاب آموخته هامون رو با فرهنگ خودمون تطبیق بدیم.
تشکر برای وقتی که به جواب سوال من اختصاص دادین مرسی.
(۱۹ شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۵۸ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: (18 شهریور ۱۳۹۵ ۰۹:۵۵ ب.ظ)mina95 نوشته شده توسط: نمیدونم چرا یه سوالی چند روزی ذهنم مشغول کرده و تمام انگیزه ادامه تحصیلم رو کم می کنه.........
سوال اینه مدرک کارشناسی ارشد به چه درد من میخوره در واقع هدفم چی ؟؟؟////یه گوشه ذهنم به تدریس مشغول میشه ولی بازم بجز تدریس چی ؟؟////
دوستان میشه انگیزه تون رو واسه ادامه تحصیل بگین ؟//// مرسی
اول باید ببینید انگیزتون برای ادامه زندگی چیه. اگر برای این سوال جواب واضحی داشته باشید برای بقیه سوالا هم جواب پیدا میشه احتمالا.
روش های پیدا کردن هدف و انگیزه توه زندگی چیه ؟؟چه جوری میشه یه فرد مسیری رو که برا زندگیش انتخاب میکنه هیچ وقت پشیمون نشه؟؟؟تشکر برا وقتی که برای سوال من گذاشتین.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۵:۰۹ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۰۹ ب.ظ)ele نوشته شده توسط: اگه با ماشین از روش رد میشدم که دور از جونش الان زنده نبود سرعتمون کم بود چیزیش نشد خدارو شکر بعد از تصادف الکی شلوغش کرد تقریبا ۱۸ سال سن داشت میخواست ادای پسرای لات رو دربیاره کارمون به دادگاه کشید تو دادگاه به قاضی هم توهین می کرد چه برسه به من که بهش زده بودم از نظر خودش حقم بود که شیشه ها رو رو سرم ریخته بود
وایییی
چه پر ماجرا، قسمته دیگه، مهم اینه که دیگه از این جور شر ها خدا نصیب نکنه
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۱۲ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط: یعنی یه رزومهای نوشتم که اگه گوگل ببینه، همین الان چارتر اختصاصیش رو واسم میفرسته!
ایول!
از رزومه نوشتن اینقدر بدم میاد، خیلی سخته، قبلا یکبار با latex و tamplate رزومه نوشتم، همون رو ادیت می کنم میدم....
هنر و ذوق می خواد اینجور چیزا که .و ندارم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۵:۱۷ ب.ظ
می خوام یه چیزی رو بگم ولی ....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۶:۴۵ ب.ظ
یه فرم ساده و شکیل:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۷:۳۰ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۶:۴۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: یه فرم ساده و شکیل:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
برای یه همچین چیزی (فقط یه کم رنگیتر!) و یه منو، حدود دو هفته وقت گذاشتم!!
سرِ مفاهیمی مثلِ float و مرتب شدن بلاکها و کلا" صبر و سلیقهای که میخواست، خیلی خسته شدم!
خسته نباشم!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 20 شهریور ۱۳۹۵ ۰۷:۴۶ ب.ظ
(۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۷:۳۰ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط: برای یه همچین چیزی (فقط یه کم رنگیتر!) و یه منو، حدود دو هفته وقت گذاشتم!!
سرِ مفاهیمی مثلِ float و مرتب شدن بلاکها و کلا" صبر و سلیقهای که میخواست، خیلی خسته شدم!
خسته نباشم!
این چیزی بود که یه زمانی خیلی به من دید داد:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
خیلی مختصر و مفیده.
اینم یه فرم زیباتر:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|