|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ali reza - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۶ ق.ظ
ولی در کل دوستان برید پی کار و شغل...
ارشد نون و آب نمیشه!
با تشکر
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۹ ق.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۵ ق.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: (25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۲۸ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: بعضی وقتا غبطه میخورم به حال کسایی که راحت حرف میزنن
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
بیا بریم ببینم حرف حسابت چیه با اون آواتار خوفناکت
تو فعلا اجازه بده من ببینم حرف حساب اونا چیه
بگو بیاد ببینم حرف حسابش چیه واقعا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۵ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۲ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: یکی کتاب جوجه اردک زشت درون رو برام بخره و بیاره
متشکرم
بگو آوا دو تا بخره، رفته نمایشگاه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۸ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: (25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۹ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: تو فعلا اجازه بده من ببینم حرف حساب اونا چیه
بگو بیاد ببینم حرف حسابش چیه واقعا
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
به نظرت تو این وضعیت حرف حساب دارن
از اولی ک خب انتظاری نمیره، حالا باز شاید دومی حرف حساب داشته باشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۱۸ ب.ظ
یکی از صوتهای قشنگ زندگی، شنیدن صدای بچه کوچولوییه که با اون صداش و لحنش حرف میزنه و گاها حرفها رو اشتباه میگه
البته کلا بچه ها شیرینن در همه حال خدا حفظشون کنه برای والدینشون.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mänu - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۲۸ ب.ظ
(۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۵۶ ق.ظ)artmiss نوشته شده توسط: ازتمام دوستانی که دیشب باهام همدردی کردن تشکر میکنم
من فقط میخواستم خطاب به دوستانی که گفتن بازم تلاش کن و پس نکش بگم:
فکر نمیکنم کسی اینجا باشه که بیشتر از من تو زندگیش شکست خورده باشه، از اون تیپ آدما نیستم که همیشه آیه یاس میخونن اتفاقا برعکس من همیشه به دوروبریام روحیه میدم و سعی میکنم تودار باشم تو مسائلی که خودم توشون کم میارم.
من شکست تو زمینه های مختلفو تجربه کردم و تا لبه پرتگاه رفتم ولی خودمو جموجور کردم و دوباره از نو شروع کردم
تلاشای من یکبارو دوبار نیست به تعداد تیکه های قلبه شکستمه
کاملا مشهوده که یکسری آدما تو این دنیا تلاش بیشتری میکن سختیای بیشتری میکشن و در نهایت سهم کمتری از خدا بهش میرسه، این با معنای عدالتی که تو لغت نامه ها هست فرق میکنه، من به این نتیجه رسیدم که عدالت یه معنای نسبی داره و برای هر شخصی مقدار مشخصی داره که همین مستند کافیه برای اینکه بگیم اصلا عدالتی به اون معنا که برای ما تعریف کردن وجود نداره چون عدالت نباید مختص یه فرد باشه و باید برای همه برابر باشه. تا کی خودمونو گول بزنیم که امتحان الهی بوده؟ امتحان نیس تو انتخاب شدی که زجر بکشی چون عدالت برای تو اینطور اقتضا میکنه.
من قبل اینکه برای کنکور بخونم درسامو ناپلئونی پاس میکردم، چون واسم اهمیتی نداشت و کارم مهم بود ولی از هر دو ضربه خوردمم شدید.
۴ ماه و نیم فقط درس خوندم ولی همون برام کافی بود چون به اندازه کسب یه رتبه خوب برای رسیدن به دانشگاه مورد نظرم مهارت داشتم و شک ندارم که هنوزم دارم.
دوستی که میگی کنکور حساب کتاب نداره، ایشالا سال بعد جبران میشه..
من چرا باید این اشتباه رو دوباره تکرار کنم، رتبه واقعی من کجاست؟ چرا باید دوباره ۴ ماه وقتمو بزارم تو آزمونی شرکت کنم که بعدش معلوم نیس بر اساس چه منطقی کلید میزنن براش. چرا من باید سال آینده یا دوسال آینده از موفقیتی که دو یا سه سال براش تلاش کردم خوشحال باشم، اومدیمو هیج وقت مهارت من تو درسا با منطق اینا جور درنیومد، نه من میخوام پشت کنکور بمونم تا بلکه بلاخره قرعه به نام من زده بشه و جزو رتبه های برتر اون سال باشم، و اسمشم عدالت گذاشته بشه، اشکال از ماست که سالهاست که این بلا سرمون میآد و دوباره با اصرار و شرکت در کنکور سال بعد از بلاهایی که یه مشت آدم بیسواد سرمون میارن استقبال میکنیم، نه من دیگه کنکور شرکت نمیکنم تا اینجوری اعلام کنم که از این سیستم بیزارم. و تمام تلاشمو در حد توانم میکنم این سیستم حذف بشه.
شرمنده خیلی طولانی شد،فک کنم اولین پستمه که بیشتر از ۴/۵ خط شده.
دقیقا منم وضعیتم مث شماست
کاملا درک میکنم چی میگید،آدم دلش میسوزه
حالا بازم بخونم باز این همه استرس و سختی کنکور بعدش چی؟؟بعضی وقتا اونقد دیر میشه که یه چیزی که براش جنگیدی از نظرت بی ارزشه دیگه،بری غیر انتفاعی و کلی پول خرج کنی که نمونی پشت کنکور به بقیه فشار بیاری که صرفا خودت غصه نخوری اونم به مدت دوسال،باز همون روزی و همون غصه ها و پولی که حروم شده
بری دنبال یه چیزی دیگه یه هدف جدید حسرت هدفی و عمری که داشتی و زمانی که براش گذاشتی به دلت میونه... وهمیشه یجای دلت میونه که چندبار شکست خوردی هر بار پا شدی ولی بازم نشد،نتونستی...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۱۸ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: یکی از صوتهای قشنگ زندگی، شنیدن صدای بچه کوچولوییه که با اون صداش و لحنش حرف میزنه و گاها حرفها رو اشتباه میگه
البته کلا بچه ها شیرینن در همه حال خدا حفظشون کنه برای والدینشون.
خواهر زاده ام زنگ زده میگه خاله دو تا جوجه رنگی خریدم، اسمشون "جک و جوک" هستش
رفته لب دریا برای من به عنوان هدیه، صدف جمع کرده
الهی خاله قوربونت بره، دلم براش تنگ شده یعنی پسر پسر شده هاااا، همه بازیاش کتک کاریه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ ب.ظ
یکی از صدهایی که رو اعصاب میره صدای دعوای بچه ها سر یه وسیله بازیه. بدتر هم اینکه دختر بچه ها میزنن زیر گریه هیچ جوری هم ساکت نمیشن با اون صدای مثل زنگشون هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
.... ولی من ساکتشون کردم.......البته فک کنم صدام تا دوتا خیابون اون طرف تر هم رفت........ کم مونده همسایه ها بیان دم در بگن چی شه......
دیونه شدم .... بابا ما هم کار و زندگی داریم ...........از صبح تا شب بایدبچه داری کنم ........ گناه من چیه که پروژه ها رو تو خونه انجام میدم
بعد میگن دور کاری.... همه اش باید مسائل بقیه را حل کنم تا مسائل پروژه ها را
اصلا برا خودم وقت ندارم نمی تونم بشینم برا خودم و آیند ه ام تصمیم بگیرم
به قول جیگر آرامش میخوام آرامش
دلم میخواد برم کویر
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - رتبه۱سال۹۴ - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ ب.ظ
باران به خاطر عشقش داره میره یه جای دور اونجا بباره.دیگه به زودی مانشت رو ترک میکنم.
امیدوارم همه مانشتی ها خصوصا کسانی که برام عزیزترن موفق باشن و به آرزوها و اهدافشون برسن خیلی زود و سریع.هفته دیگه هستم بعدش میرم.همچین اطلاع رسانی میکنم انگار برا کسی مهمه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۵۲ ب.ظ
(۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۱ ب.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: یه بار یکی از بچه های میخواست باهام شوخی کنه
هر چند اولش خیلی تلخ بود اما بعدش چیزی رو گفت که انگار دنیا رو بهم داده بودن
شروع کرد بالا و پایین پریدن و هی میگفت خدایا منو ببخش، اصلا هم نشونه های شوخی کردن رو نداشت
...............
شما الان احساسی هستین و نمیتونین تصمیم درستی بگیرین
بهترین راه اینه که با پدر و مادرتون در میون بذارین، اگه هم به دلایلی نمیتونین به پدر و مادرتون بگین به یه دوست دلسوز بگین
مطمئنا اون دوستتون آرامش لازم رو داره و میتونه یه تصمیم عاقلانه براتون بگیره
اگه هم از دست بچه های مانشت کاری بر میاد بگین تا سه سوته حلش کنن...
خیلی ممنونم از محبتتون
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۳ ق.ظ)yagmur0022 نوشته شده توسط: سلام خوبی ؟منو یادت میاد سرگروههه تنبل
نبینم حالت ناخوشه هااااا
تو همیشه بخند خدا بزرگه ....ایشالله به زودی خوب میشی
به سلام به سرگروه عزیززززز نبابا تنبل چرا مخ بودی خدایی
مرسیی خانومی...انشاا.. خییلی خیلیی خوشحال شدم ایینجا دیدمت :-*
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۵۸ ق.ظ)negar_89 نوشته شده توسط: دخترخـــــــــــــوب این چه حرفیه دعا میکنم از ته دلم مشکلت از راهی که تصورشو نمیکنی حل بشه ،آمیـــــــــــــن
مرسی نگارعزیز..انشاا..فکرنمیکنم حل بشه منکه امیدی ندارم دیگه اماانشاا که حل بشه..
-----------
**از همه دوستای خیلی خوبم که باهام همدردی کردن متشکرم اگه شماها نبودین حالم بدترمی شد نمیدونم چی میشد....از همتون خیلی خیلی ممنونم.خیلی خوشحالم که بامانشت اشناشدم و دوستای خوبی پیداکردم...
دیشب از خدا کلی معذرت خواهی کردم بخاطر اون حرفم و خواسته ام،خدیابازم ببخشید،از دوستای خوب مانشتیم هم معذرت میخوام، بچه ها برام دعا کنید که مشکلم حل بشه.
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ ب.ظ)رتبه۱سال۹۴ نوشته شده توسط: باران به خاطر عشقش داره میره یه جای دور اونجا بباره.دیگه به زودی مانشت رو ترک میکنم...
.....
چرا داری میری باران جان...؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۶ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۵۵ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: (25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۳۵ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: این عکس خوبیه. از پیج اقای شعبانعلی در اینستاگرام و اصل عکس از @snakebytes.tv
اون لاکپشت کوچولو ها خیلی خوبن
بزرگه وحشت انگیزه
منم لاک پشت کوچولو دوست دارم، خواهرزاده ام لاک پشت هم خریده
یکی از اقوام میگفت بچه اش لاک پشت خریده بوده، بعد اون رو مثل ماشین میکشیده رو زمین و میگفته برو، و بازیش میداده از تصور اون صحنه کلی خنده ام گرفته بود، طفلک لاک پشته
مامانشون چقد گندسسس ترسناکه .
نااااااااازی چه خوجملن منم میخواااااااااام ،الهیی گناه داشت لاکپشته
تو اپارتمان میشه نگهش داشت؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - رتبه۱سال۹۴ - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۹ ب.ظ
میرم تا کسی قلبش بیشتر از این ترک برنداره.
اینجا مثل خونوادم میمونه.همه مانشتی ها جدا باحال و بامرام هستن.دم همگی گرم.
لاک پشت کوچولوها خیلی نازن.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ب.ظ
وقتی دبستان بودم توسینه ای لاکپشت(طلا نبود) و قو داشتم اینقد دوسشون داشتما ینی خیلی خیلییی زیااااااد بعدا عکسش رو میزارم ببینین لاکپشت کوچولومو.
که اقا دزده اون توسینه ای قو م که طلا بود دزدیدخیلی زیاد بی نهایت دوسش داشتم یادگاری مامانم بود..
بچه بودم قو و لاکپشت خیلی دوست داشتم الانم خیلی زیاددوست دارم...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - software94 - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ب.ظ
منم از لاک پشت خوشم اومد.اما فقط انقدر اروم,ببینمش منم خوابم میگیره.دوتایی بریم زیر پتو همش بخوابم.خخخخخ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: (25 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۶ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: تو اپارتمان میشه نگهش داشت؟
اره میشه نگه داشت.
منم دلم جوجه رنگی کوچولو می خواد. مادرم دلش جوجه اردک خونه ی اپارتمانی این بدیا رو داره دیگه. حالا ما طبقه سوم هستیم به مادرم میگم ببریم پشت بوم ولی دلم میسوزه. جا نداریم بیاریم حتما می میرن.
ایول چه خوببب..
وای گفتی جوجه یادش بخیررررر قبلنا که خونمون ویلایی بود جوجه رنگی و اردک داشتیم.خیلی کیف میداااااد
اره گناه دارن میمیرن.. دوست داشتم مث بچگیام بازم جوجه و جوجه اردک داشتم..
سنجاب و خرگوش و سگ هاسکی هم دوسدارم ینیا عاااااااااشق سگ هاسکیممممممم
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ب.ظ)software94 نوشته شده توسط: منم از لاک پشت خوشم اومد.اما فقط انقدر اروم,ببینمش منم خوابم میگیره.دوتایی بریم زیر پتو همش بخوابم.خخخخخ
خیلی بامزه گفتین
|