27 خرداد 1391, 01:25 ق.ظ
دیدم همه نوشتن گفتیم یکی از شیطنتهامون رو بنویسیم
یادمه سال83 استاد زبان تخصصی اتو کشیده ی شیک و مسنی داشتیم که هروقت بعد از اون روز دیدمش خجالت کشیدم با اینکه من رو یادش نبود!این استاد عزیز و مهربان ما خیلی خیلی باوقار بود...اون روز من و چندتائی دختر دیگه که کلا به آزار رسوندن عادت داشتیم!دیدیم آقای بخشنده یه کت و شلوار نو پوشیده ومثل همیشه کفشش برق میزنه و سامسونت به دست با سرپایین به سمت ما میاد....4نفری بودیم...عصر بود و تازه کریدورها رو تمیز کرده بودند همچین خیس بود...وسط در سالنها هم یه تیکه آهن محافظ بود که باید موقع راه رفتن پاهاتو برمی داشتی!!!همچین که استاد بهمون نزدیکه شد چنان 4تائی بلند جیغ زدیم سلااااااااااااام استاد که بنده ی خدا جا خورد و موقع خوردن به زمین ناخودآگاه اومد سامسونت رو تکیه کنه که بدتر چند متری رو زمین به صورت شیرجه کشیده شد و دم کلاس متوقف شد....ما که به زور خنده مون رو نگه داشته بودیم منتظر فحش و هرگونه بدوبیراهی شدیم که باکمال تعجب بدون اخم و با لبخند گفت سلام!!ولی آخر ترم با12که بهم داد جبران کرد!استاد عزیزی که هروقت یادش میوفتم هم خجالت میکشم هم خنده ام میگیره!
یادمه سال83 استاد زبان تخصصی اتو کشیده ی شیک و مسنی داشتیم که هروقت بعد از اون روز دیدمش خجالت کشیدم با اینکه من رو یادش نبود!این استاد عزیز و مهربان ما خیلی خیلی باوقار بود...اون روز من و چندتائی دختر دیگه که کلا به آزار رسوندن عادت داشتیم!دیدیم آقای بخشنده یه کت و شلوار نو پوشیده ومثل همیشه کفشش برق میزنه و سامسونت به دست با سرپایین به سمت ما میاد....4نفری بودیم...عصر بود و تازه کریدورها رو تمیز کرده بودند همچین خیس بود...وسط در سالنها هم یه تیکه آهن محافظ بود که باید موقع راه رفتن پاهاتو برمی داشتی!!!همچین که استاد بهمون نزدیکه شد چنان 4تائی بلند جیغ زدیم سلااااااااااااام استاد که بنده ی خدا جا خورد و موقع خوردن به زمین ناخودآگاه اومد سامسونت رو تکیه کنه که بدتر چند متری رو زمین به صورت شیرجه کشیده شد و دم کلاس متوقف شد....ما که به زور خنده مون رو نگه داشته بودیم منتظر فحش و هرگونه بدوبیراهی شدیم که باکمال تعجب بدون اخم و با لبخند گفت سلام!!ولی آخر ترم با12که بهم داد جبران کرد!استاد عزیزی که هروقت یادش میوفتم هم خجالت میکشم هم خنده ام میگیره!