یاد باد ان روزگاران
با تمام سختی هاش من اون موقع رو بیشتر دوست دارم تا الان
100تا کار رو سرم ریخته و حوصله هیچکاری رو ندارم
همه ی اینا به کنار اینکه احتمالا دوباره باید بشینیم بخونیم هم به کنار
این وسط چیزایی هم اضافه شده مثل کنکور ازاد و انفورماتیک نمیدونم چی چیو
اینا
تصمیم گیری برام سخت شده
نه میشه درست و حسابی استراحت کرد
نه حوصله خوندن دارم اونم مدیریت پزشکی!!!!و ریاضی دبیرستان و..
و علاوه بر درس یک عالمه کارهای اضافه و دغدغه های زندگی و ...
دوست داشتم همه اینا یه خواب بود....
نمیدونم خدا منو فراموش کرده یا من خدا رو که اینقدر پریشانم
من زیاد مانشت نمیومدم( غیر از روزای نزدیک به کنکور که هرروز میومدم)ولی تو همین مدت کم هم خیلی استفاده ها بردم و خیلی خوش گذشت دور هم بودیم
دوستار شما alagh
انا لله و انا الیه راجعون
من دیگه کم کم دارم از اومدن به مانشت پشیمون میشم. اون از پست های پلیسی و دادگاهی. این از تاپیک های دپه رسی. و کم کم هم شاهد خودکشی اعضای مانشت به علت قبول نشدن در کنکور خواهیم بود.
(05 اسفند 1392 10:57 ب.ظ)alagh نوشته شده توسط: [ -> ]یاد باد ان روزگاران
با تمام سختی هاش من اون موقع رو بیشتر دوست دارم تا الان
۱۰۰تا کار رو سرم ریخته و حوصله هیچکاری رو ندارم
همه ی اینا به کنار اینکه احتمالا دوباره باید بشینیم بخونیم هم به کنار
بعد از کنکور طبیعیه که آدم اینجوری شه. مخصوصا اگه کلی کار داشته باشه و بعد کنکور درست حسابی استراحت نکرده باشه. اینجوری هم خستگی کنکورو داره هم به اون همه کاراش که فک میکنه، ترجیح میده اصن فک نکنه!
نه بابا برا چی دوباره بخونی، ول کن این فکرارو!
فک می کردم فقط من این طوری شدم بعد کنکور
خدا رو شکر یکی دیگه رو پیدا کردم دلم شاد شد
(05 اسفند 1392 10:57 ب.ظ)alagh نوشته شده توسط: [ -> ]یاد باد ان روزگاران
با تمام سختی هاش من اون موقع رو بیشتر دوست دارم تا الان
۱۰۰تا کار رو سرم ریخته و حوصله هیچکاری رو ندارم
همه ی اینا به کنار اینکه احتمالا دوباره باید بشینیم بخونیم هم به کنار
این وسط چیزایی هم اضافه شده مثل کنکور ازاد و انفورماتیک نمیدونم چی چیو اینا
تصمیم گیری برام سخت شده
نه میشه درست و حسابی استراحت کرد
نه حوصله خوندن دارم اونم مدیریت پزشکی!!!!و ریاضی دبیرستان و..
و علاوه بر درس یک عالمه کارهای اضافه و دغدغه های زندگی و ...
دوست داشتم همه اینا یه خواب بود....
نمیدونم خدا منو فراموش کرده یا من خدا رو که اینقدر پریشانم
من زیاد مانشت نمیومدم( غیر از روزای نزدیک به کنکور که هرروز میومدم)ولی تو همین مدت کم هم خیلی استفاده ها بردم و خیلی خوش گذشت دور هم بودیم
دوستار شما alagh
انا لله و انا الیه راجعون
من شبا می رم ف./.ی./ص ب./و./ک (این جور که نوشتم هیچ مشکلی نداره:cool
می خوام اونجا یه چیز ی بنویسم می گم بی خیال.
این مدت بسته بود کلن. الان هم باز کردم می گم الان اینجا یه چی ام گفتی که چی؟ نمی خواد زیاد حرف بزنی!
بعد می گم وبلاگ بنویسم دوباره می گم حوصله داری؟ می خوام با یکی حرف بزنم این بار می گم به حرف زدن با آدم ها عادت نکن یه کار دیگه بکن با این بی کاریت، ترکش سخت می شه بعدن.
گفته بودم یه هفته استراحت کنم بعد بیام به کنکورهای بعدی (منظورم 94 نیست البته
)بپردازم بعد الان می بینم یه هفته کمه من هنوز خسته ام انگار تا ابد هم خسته خواهم موند ( نه که واقعا بمونم حس الانم اینه) بعد می گم زیاد استراحت کنم دیگه کی می خواد درس بخونه؟ لابد هی از زیرش می خوام در برم.
استراحتم هم که استراحت نبود. نشستم حساب کردم دیدم فامیل درست حسابی نداریم برم خونه شون. جایی ندارم برم. کاری نیست بکنم. گفتم ئه من چرا پدر بزرگ مادر بزرگ ندارم برم تلپ شم خونه شون؟ یه هفته بازی اندروید گرفتم بازی کردم. رو تخت زندگی کردم. فیلم دیدم... فیلم دیدم انقدر که این شکلی شدم دیگه
این چه وضعیتی آخه؟ الان نمی دونم استراحتمو یه هفته تمدید کنم؟ اینم که استراحت نیست اصن. زندگیه تختیه!
کلا نمی دونم چی کار کنم.
منم مادر بزرگ دارم ولی ی جوری نیست بشه برم تلپ شم
ولی خیلی وقتا از خودم یم پرسم چرا من از همچین نعمتی محرومم؟!
فکر کنید کارم ب کجا کشیده و چقدر از خونه خسته ام که می خواستم برم چند روز بمونم خونه خواهرم بعدشم چند روز برم بمونم خونه داداشم
واقعا صد رحمت به موقع کنکور
(06 اسفند 1392 12:06 ق.ظ)sharif1394 نوشته شده توسط: [ -> ]من دیگه کم کم دارم از اومدن به مانشت پشیمون میشم. اون از پست های پلیسی و دادگاهی. این از تاپیک های دپه رسی. و کم کم هم شاهد خودکشی اعضای مانشت به علت قبول نشدن در کنکور خواهیم بود.
سلام
حالا تازه شرو شده بعد نتیجه رتبه میاد بعضیا کم و زیاد میشه درصدا ، بعد نتیجه نهایی میاد بعضیا با رتبه بیشتر یه جایی قبول میشن که رتبه کمتر قبول نشده و یه 200تا کد رشته یه دفه حذف میشه ...
حرفتونا منم قبول دارم از بی برنامگی و بیحالی و الافی این مدت خسته شدم
کلی برنامه داشتم برای بعد کنکور
برنامه نویسی کارکنم ، خونه تکونی، ... حسش نیست.فقط خاب میچسبه
بهارمیگن خاب میاره هواش اما هنوز که بهارم نشده!!