تالار گفتمان مانشت

نسخه‌ی کامل: رابطه ی ازدواج و طرز برخورد با دیگران
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام به دوستان گل انجمن

بذارید زیاد توضیح ندم و مطلب رو در یک عبارت کوتاه خلاصه کنم.

آیا شما با این موافقید که اکثر اون دسته از افرادی که ازدواج نکردن، طرز برخوردشون با دیگران صمیمی تر و حد و مرزشون کمتر هست ؟
مثلا وقتی دو تا مجرد از هم سؤال می پرسن (مخصوصا اگر جنس مخالف باشن) سعی در جواب دادن طولانی دارن ولی یک فرد متأهل سعی می کنه بعد از پاسخ دادن به سؤال مخاطبش، صحبتو قطع کنه !

چقدر این نکته ی روانشناسی رو قبول دارید ؟ (مخصوصا در مورد خانم های مجرد)
چیز عجیبی نیست.طبیعیه
فک میکنم خانما بشدت اینطورین!بعد ازدواج همرو فدای همسر میکنن ولی مـــــــــــــردا نه واسشون خیلی فرق نمیکنه
من خودم چندین بار این مورد را تجربه کردم . مثلا دوستانم تا وقتی مجرد بودند صمیمی تر بودند ولی وقتی ازدواج کردند یجورایی قیافه میگرفتند و مثل سابق نبودند . البته بگم که دوستانم پسر بودند پس نتیجه میگیریم که دوستمون همجنس خودمون باشه و چه از جنس مخالف بعد از ازدواج طرز رفتارشون با دوستانشون عوض میشه . البته اگر دوستمون از جنس مخالف باشه زیاد عجیب نیست که در رفتارشون
تفاوت ببینیم .
من فک میکنم شدت تغییرات بستگی به خود طرف داره، خودم بعد ازدواج گرچه خانممو خیلی دوس دارم ولی روابطم خیلی با دوستام تغییری نکرده
اینم هست که ما تا یکی از دوستانمون ازدواج کنه،خودمونم ازش فاصله میگیریم.. حالا نه اینکه به کل رابطه قطع شه اما فاصله ایجاد میشه چون هم خودمون فاصله میگیریم و هم اون کسی که ازدواج کرده ..کمی از اخلاقا عوض میشه
نمیدونم چرا!!
اما دوستایی که ازدواج میکنند اعتماد بنفسشون یهو میره بالا.. شاید واس خاطر اینه که کسی رو پیدا کردند که پشتوانشونه و بهشون حس امنیت میده(بیشتر خانمارو میگم).. والله من همه دوستانی رو که نه ولی اکثر دوستایی رو که دیدم ازدواج کردند اگار از دماغ فیل افتان..اعتماد بنفسشون 10 برابر شده.. حتی اونی که 10 یال ازت کوچیکتره و ازدواج کرده و شمایی که واس خودت تو خونواده تو خوابگاه تو اجتماع مقام و منزلتی داری رو اصلا به حساب نمی یاره...!!!!!! آدمم بدش می یاد باهاشون ارتباط داشته باشه.. اه اه اه
کمی دغدغه ها متفاوت میشه.. کسی که ازدواج میکنه دیگه میره سراغ خرید لوازم برقی،لباس بچه،خرید مرغ و گوشت.. فکرش اینه الان شوهرش اومد چی بپزه.. شام امشب چی باشه.. ای بابا بچش مریضه.. مادر شوهرش باهاش لجه.. امشب شام مهمون دارم.. امشب باس برم خونه خواهر شوهرم..بچم دوچرخه میخواد..اجاره خونم دیر میشه.. اینا میشه دغدغه.. و منی که مجردم اصلا حوصله این چیزا رو ندارم، خط فکری تا حدودی عوض میشه.و فاصله ها اینجا نمایش داده میشن.
مثلا همین الان من یه دوست دارم که 20 ساله رفاقت داریم. اون الان 5 ساله ازدواج کرده.. کم وبیش ارتباط داریم..اما مثل سابق نیستسیم..دغذغه های اون چیزاییه که بالا نوشتم و منی که تو اون حیطه از زندگی هنوز وارد نشدم،دغدغش برا من اصلا معنی نداره و من حوصله ندارم.
بخدا مثلا چن وق پیش موقع کنکور .. من تو فاز درس و دانشگاه و کار و اینا بودموودوستم زنگ میزنه20 دقیقه از مریضی بچش میگه از مادر شوهرش خواهر شوهرش..طرز تهیه فلان غذا.. ببینید نمیگم نباید دردو دل کرد..اما منی که مجردم و اون متاهل ،فعلا با هم کمی تقاوت داریم و خود شخص مجردم بعضی وقتا میخواد از فرد متاهل فاصله بگیره و صحبتش کم شه تا حدودی
بعد من از درس میگم و دانشگاه ..اون میگه چی میگی بابا ول کن درسو دانشگارو چیو میخوای ثابت کنی..
البته حرفام همیشه برای همه صدق نمیکنه..اما اینجوریم بعضی وقتا هست
بعضی ها هر وقت ازدواج میکنند متاسفانه دچار یک سوء تفاهم شخصیتی با خودشون میشوند!!!
یعنی احساس میکنند که باید با دوستان دوران مجردیشون دیگه نپرند و هر وقت اونا توی خیابونی جایی میبینندشون دستی رو بکشن بزنن تو کوچه بغلی!!!Big Grin
یکیش پسر دایی خودم، الان 1 ساله ازدواج کرده. انگار نه انگار که ما 20 سال آزگار میزدیم توی سروکله همدیگه. هر وقت میبینمش احساس میکنه داره از توی سقف با من حرف میزنه!. نمیدونه من به این رفتارش میخندمBig Grin
چرا افراد وقتی ازدواج می کنند برخوردشان با اطرافیانشان و خصوصا دوستانشان متفاوت (سرد تر) میشود ؟
(حالا به موارد محدود کار ندارم که ممکنه طرف بنا به دلایل نامعقول دیگه دوستان قدیم و اطرافیانش رو تحویل نگیره )

یکی اینکه همه چیز تا حد زیادی به خود فرد بستگی داره و البته به شکل دیگه میخوام از این جمله استفاده کنم و بگم که تغییرات رفتاری افراد پس از ازدواج به توانایی های اجتماعیشون هم برمیگرده ، شرایط و محیط رشدشون ، معیارهای ارتباطیشون، پایبندی به تعهداتشون ، تعریفشون از ازدواج و ایجاد روابط احتماعی جدید و بالاخص میزان مهارتهاشون در رویارویی با تغییرات که همه دست به دست هم میدن و بر روی کنش و واکنش های افراد تاثیر میذارن و حتی روابط سابق افراد با دوستان و نزدیکانشون رو تحت شعاع قرار میدن . برقراری ارتباط با یک نفر برای خیلی ها سخت هست چه برسه به اینکه بخواد با یک خاندان جدید آشنا بشه و به عنوانی عضوی از یک خانواده باهاشون ارتباط داشته باشه .

البته خیلی از مواقع مجردها در خصوص دوستان متاهل خودشون اشتباه می کنند
چون واقعا اکثرا از این که یک فرد متاهل با چه تغییراتی مواجه میشه درک و برداشت درستی ندارند این درک نداشتن در همه موارد زندگی صادق هست و معمولا افراد تا شرایط خاصی رو تجربه نکنند نمی تونند تصوری از واکنش خودشون در اون شرایط داشته باشند و دچار سوءبرداشت میشن . کمترینش اینه که هر یک از زوجین با ازدواج وارد مرحله جدید از تکامل زندگی فردی و اجتماعیشون می شن ، مسئولیت هاشون بیشتر میشه و در نتیجه به قول خانم سحر دغدغه هاشون بیشتر و متفاوت میشه و برای اینکه بنای اصلی زندگیشون رو به درستی پی ریزی کنن نیاز به تمرکز بیشتری دارند که این خودش اسباب فاصله گرفتن از برخی فعالیتهایی که قبلا داشتند رو فراهم می کنه. از طرفی وارد جمع جدید شدند که ممکنه با دیدی متفاوت از اونچه پیش از این بهشون نگاه میشده نگاه بشه و انتظاراتی که ازشون هست متفاوت میشه.
هر یک از دوستان صمیمی من که ازدواج میکردند من بهشون می گفتم اصلا نگران این نباش که اگر ازم خبری نگرفتی من ناراحت خواهم شد یا نه یا اینکه به بی معرفتی متهمت خواهم کرد، بلکه منتظر می مونم هروقت خودت آمادگی و فرصتش رو داشتی یا نیاز به کمکی داشتی با من تماس بگیر و معمولا از سمت همشون این یک پوئن مثبت تلقی می شد و استقبال صورت می گرفت و بعد از مدت کوتاهی خودشون دوباره باب ارتباط رو باز می کردند و حداقل خیالشون راحت بود که من یکی براشون استرس جدیدی که ای وای عوض شدی ای وای چرا خودتو گرفتی ای وای فلان و بهمان وارد نخواهم کرد

باید بپذیریم هر جایگاهی دیسپلین خاص خودش رو داره
جدای از احترام به همه افراد بدون درنظر گرفتن پست و مقام و موقعیتشون که برای همه واجبه با پذیرش این جایگاهها و یادگیری شیوه برخورد صحیح با اون موقعیت هست که ما می تونیم روابط اجتماعیمون رو در حد مطلوب حفظ کنیم .
وقتی ۲ سالمون بود یه طور باهامون برخورد میشد ، وقتی رفتیم دبیرستان یه طور ، وقتی ۲۰ سالمون شد انتظار داشتیم در حد خودمون باهامون برخورد بشه وقتی کارمند شدیم در جایگاه کارمندی وقتی تو اداره بودیم انتظار نمی رفت پسرخالمون بزنه رو شونمون و بگه چططوری ؟! وقتی هم که افراد وارد جایگاه یکی از ستونهای اصلی یک نظام خانواده میشن باید متناسب با جایگاهشون باهاشون برخورد بشه .
اگر به این جایگاهها توجه نشه اختلالاتی در روابط ایجاد میشه . به هر حال فکر می کنم این حقیقتیه که وجود داره افراد اغلب نمی خواهند بپذیرند دوستشون وارد جایگاه جدید شده و باید به شیوه جدیدی باهاش ارتباط برقرار کنند لذا ناخواسته برخی انتظارت فرد برآورده نمیشه و در نتیجه این دوری روابط ایجاد میشه

دوستی هایی که فکر می کردیم صمیمی اند
متاسفانه یه دلیل دیگه هم می تونه این شکاف بین دوستان رو پس از ازدواج ایجاد کنه و اون اینه که افراد گاها دوست دارند هر یک از علایق و سلایقشان را با تیپ خاصی از دوستانشان به اشتراک بگذارند کمی ناراحت کننده به نظر میاد اما حقیقته
مثلا ممکنه دوستی داشته باشیم که بخواهیم رازهامون رو بهش بگیم اما دوستی هم داشته باشیم که علی رغم اینکه همیشه با هم بیرون و تفریح میریم اما نخواهیم در مسائل شخصی زندگیمان واردش کنیم . دوستان انواع مختلفی دارند . دوستان کاری، دوستان خانوادگی ، دوستان صمیمی ، دوستانی که می توان حتی با آنها پیوند برادری بست و ... طبیعیه که برخی مواقع ما دچار اشتباه بشیم و یکی از دوستانمون رو که فکر می کنیم خیلی باهاش صمیمی هستیم اما او اینقدر مایل نباشه ما رو در همه مسائل زندگیش وارد کنه.
من قدیما اینطوری فکر نمی کردم اما وقتی با محیط های مختلف سروکار پیدا کردم دیدم واقعا این طبیعیه که افراد نخواهند یک نفر رو در همه شرایط زندگیشون وارد بکنند .
پس برای اینکه از این سردی روابط ناراحت نشیم و برامون قابل هضم باشه باید به دایره دوستانمون و این که چقدر دیگران ما رو برای دوستی با خودشون تعریف کردند واقف باشیم تا یهو نخوره تو ذوقمون .

در انتها دوباره میگم این دلایل از نظر من که شرایط مختلفی رو تجربه کردم وجود داره . اول هم گفتم به اون دلایل نامعقول که برخی به واسطه اون بین خودشون و دوستانشون شکاف می اندازند نمی پردازم
یکی از دوستای من ک ۱۲سال بود دوست بودیم
تا عقدش بهم نگفت میخواد عقد کنه Lol
تا۲سال بعد ازدواجش جواب زنگ و اس های من رو نمیداد D:
بعد یروز خودش بهم زنگید گفت بچه دار شدم [:
نمیدونم چه فکری با خودش میکرده
اما الان به لطف سریش بازیای من هنوزم باهاش رابطه دارم ((:
نمیدونم چرا این قدر تاپیکهای مربوط به ازدواج زیاد شده؟؟؟؟!!!به نظرم خوب نیست توی سایت تخصصی کنکور این مسایل زیاد باشه بچه ها میخوان درس بخونن هی تاپیکها ازدواج میبینن هوس میکنن از درس میوفتن
یه نظرم من این مسئله در بسیاری از مواقع درسته یعنی کسی که مسئولیت خانواده ای رو قبول میکنه باید به یک سری از محدودیت ها تن بده اما این به این معنا نیست که که زن و شوهر تمام وقت خودشون رو باهم بگذزونند.خیلی از دوستان مجردی شاید نتونند تو جمع خونوادگی حضور داشته باشند اما این دلیل نمیشه که اونا رو رها کنیم.

شاید این دوستان فکر میکنند که انجام کارهای خانه و رسیدگی به همسر برای شان کافی هستش و خودشون را ملزم به انجام کار دیگری نمیدونند اما اطمینان داشته باشیدبعد از مدتی احساس میکنند که تو زندگی عقب موندن و دلشون برای دوستان قدیم تنگ میشه.

مثل دوست خانم atenaa که بعد از بچه دار شدن باهاشون تماس گرقتند.

به نظر من بعد از ازدواج هم باید ساعاتی را به خودمون اختصاص بدیم .

البته فراموش نشه که اولویت با خانواده است .

بهتره یعد ازدواج رابطه با دوستان قدیمی حفظ بشه ساعاتی ار روز رو به خودمون اختصاص بدیم .ولی بگذاریم خانواده ما بدونند که این ساعات متعلق یه خودما هستش. البته باید حد و حدود این مساله با توجه به روحیات همسرمون تنظیم شه تا هم او راضی باشه
هم ما به خواسته هامون برسیم.این مدت کوتاه در طول هفته به ما اجازه می دهد که به دور از مشکلات و دل مشغولی های جمعی به خودمون هم فکر کنیم و در نهایت با روحیه ای شادتر به جمع خانواده بازگردیم.
الیته این نظر من هستش.وهنوز زندگی مشترک رو تجربه نکردیم .Shy
سلام
من فکر میکنم این خیلی چیز طبیعی هست من خودم قبل ازدواج خیلی با دوستام مراوده داشتم با هم بیرون میرفتیم از سیر تا پیاز زندگی هم میدونستیم و همیشه همدیگر در جریان زندگی ,مشکلات هم قرار میدادیم تا این که ازدواج کردم و اینقدر در گیر زندگی شخصی خودم شدم که کاملا از دوستام جدا شدم و خیلی وقته ازشون خبر ندارم. و هر از گاهی که یادشون میکنم این جدایی رو تقصیر خودم میدونم اگر چه الان اونام ازدواج کردن وباعث شد این جدایی و بی خبری دوچندان بشه.
امیدوارم هرجا هستن زندگی به کامشون شیرین باشه.
لینک مرجع